بررسی ارزشمندی زندگی در ارتباط با

مرگ اندیشی و مرگ آگاهی در عرفان اسلامی

عرفای مسلمان«مرگ آگاهی» و «مرگ اندیشی» را با رویکرد بریدن از نفس، خواسته ها و شهوات و بریدن از تعلقات  هوا و هوس می دانند. این بریدن را « مرگ خودخواسته و ارادی» می ­توان عنوان کرد.

عرفان اسلامی با مدار ثنویت جسم و روح به تقبیح نفس می‌پردازد. نفسی که حیات دنیوی را پاس می‌دارد و وابسته به دنیاست و از سوی دیگر عارف به دنبال رهایی از بند جسم است. فراغت از دنیای فانی و سر به سر شدن با معشوق را طلب می­کند.

برای عارف مرگ دروازه ورود به جهانی است که در آن جا جز معشوق کسی نیست و هر چه هست اوست. عرفا ولد را در مرگ می ­دانند. این نوع نگاه که نگاه «فراطبیعت گرایان» نامیده می­ شود، دیدگاهی است که بیان می دارد در مرگ است که حیات غیر اصیل از بین می­ رود و حیات اصلی پا پیش می ­گذارد. این بیان دیدگاهی بسیار متفاوت با نگاه فلاسفه ای که مرگ را «انتخاب اجباری» و نقطه پایان زندگی  می دانند، دارد.

«فراطبیعت گرایان» معنی زندگی و به تعبیری؛ هدف و ارزشمندی زندگی را در پیوند با قلمروی روحانی (خدا یا روح) می­ دانند و مالک معناداری یا بی معنایی زندگی را در میزان این پیوند یا بُریدگی و دوری از آن تفسیر می ­کنند.

«مرگ آگاهی» در مقابل با  «غفلت از مرگ قرار» دارد. هرچند «مرگ اندیشی» می­تواند پیامدهای منفی در پی داشته باشد اما نتایج آن از پیامدهای نوع نگاه به مقوله مرگ است. عرفای مسلمان«مرگ آگاهی» و «مرگ اندیشی» را با رویکرد بریدن از نفس، خواسته ها و شهوات و بریدن از تعلقات  هوا و هوس می دانند. این بریدن را « مرگ خودخواسته و ارادی» می ­توان عنوان کرد. این مرگ خود­خواسته و ارادی همان «موتوا قبل أن تموتوا» است.

در این عقیده، روح انسانی پیش از مرگ اجباری و طبیعی با گزینش مرگ اختیاری از خواسته­ ها و تعلّقات مادی و شهوانی منقطع گردیده و یاد خداوند و آخرت، فراروی او قرار می­ گیرد.

مرگ پیش از مرگ، امن است ای فتی

 این چنین فرمود ما را مصطفی

 گفـت: مُوتُــوا کُلُّکُـم مِــن قَبــلِ أَن

 یَأتِی المَوتُ تَمُوتُوا بِالفِتَن

عرفای اسلامی مرگ را در سه نوع دسته­ بندی می­ کنند:

الف:«مرگ اختیاری» که این مرگ عاشقانه فنای در حق شدن است،

ب«: مرگ اجبار»ی که همان مرگ بیولوژی و طبیعی است

و ج) «مرگ باطنی» که در آن قلب انسانی در فسردگی دنیا و دلبستگی به آن هلاک می­ گردد.

در مرگ اختیاری آدمی با برنامه­ های الهی و عرفانی بر خودبینی و انانیت خود چیره می آید و نفس را به بند دین و ایمان و عقلانیت می ­کشاند و از آن به تجلیه ، تخلیه و تحلیه می­ رسد.

در «تجلیه» نفس قوا و اعضاى بدن را به مراقبت کامله در تحت انقیاد و اطاعت احکام شرع و نوامیس الهیه وارد می ­آورد تا پاکى صورى و طهارت ظاهریه در بدن نمایان شود. فرد پس از این مرحله به «تخلیه» می ­رسد که نفس به مضار و مفاسد اجتماعى و انفرادى اخلاق رذیله و خوی­ هاى پلید آگاهى یابد و به تدبر در عواقب وخیم آنها در دنیا و عقبى، برطبق حکمت­ های علم اخلاق آن صفات ناپسند را از خود دور و محو می ­نماید.

پس از حصولِ «تخلیه» و رفع موانع خود، «تحلیه» پیش می­ آید که در آن انسان به زیور اخلاق نیک و خوی­ هاى پسندیده که در نظام اجتماع و فرد تأثیر بسزا و عمیق دارند آراسته می ­شود و این خود پاکیزگى باطن و طهارت معنویه است که تا این معنى حاصل و متحقق نشود آدمى در باطن آلوده و نجس خواهد.

پس از این مرحله است که «مرگ اختیاری» واقع می­ شود که نتیجه آن مجذوب شدن قهرى است به عالم حقیقت و سرد شدن از عالم مجازى که عرصه ناپایدار ممکنات است و رفته رفته محبّت شدّت نماید و اشتعال و افروختگى در روح عیان گردد و از خود بیخود و بى‌خبر شود و این مقام را که مرتبه چهارم از کمال قوه عملیه است فناء گویند.

عرفان اسلامی انسان را موجود متناهی و رو به مرگ نمی­ داند بلکه وی را حضوری ماورای مرگ و مرگ او را تکاملی برای زیست جاودانه می­داند چنانچه دل­دادگی به ماسوی ­الله هبوط و بی­ معنایی زندگی انسانی را در پی دارد.

«مرگ ­اندیشی» عرفانی به معنی بیداری، تلاش، توجه به جاودانگی در آخرت و درک ناپایداری اموردنیوی است. این مرگ از بین رفتن وجود نیست بلکه بالا رفتن و به جاودانگی رسیدن است. این جاودانگی همان سیر تکامل حیات روحانی است و سر چشمه این اندیشه نیز آیه شریفه؛ « إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»(بقره/156) است

 نویسنده: سامان صاحب جلال

منایع:

1-  اکرمی، سید محمّد: مرگ در نظر مولوی، مجله یغما سال سی ام شماره 6؛ شهریور 1356، به نقل از: کتاب: تحفه های آن جهان : ی علی دهباشی، 9382 ، تهران: سخن.

2- ای ونز، رابرت مرگ و جاودانگی در اندیشه  ترجمه: شهین اعوانی، مجله فرهن ، گ ،» هایدگر و عرفان اسلام» ترجمه: شهین اعوانی، مجله فرهنگ

3- فرامرز قراملکی، احد و حیدرهمتی «چیستی و انواع مرگ از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا» فصلنامه علوم انسانی و اسلامی، سال هفتم، شماره 3و4، ص19-38

4- عباسی داکانی، پرویز، مقدمه ای بر مرگ اندیشی در حکمت دوره اسلامی، نامه فلسفی شماره اوّل، ص131-165