عشق در اسلام (علم کلام)

عشق در اسلام

( علم کلام)

  علیرغم اینکه معانی لفظی آیات قرآنی و احادیث، به محبت خداوند به مخلوقات اشاره می کنند، برخی از فرقه های کلامی چون جهمیه، معتزله و تعدادی از اشعریان، که منکر عشق الهی اند، محبت خداوند را با مشیت یا احسان او یکسان می دانند.(74) متکلم اشعری، جوینی (478ه/1985م)، در تفسیر عشق خداوند، دو نظر را ابراز می کند: الف) خشنودی، رضا و عشق خداوند به معنای احسان اوست.«احب الله عبداً» به معنای احساس شفقت یا مجذوب انسانی شدن نیست، بلکه به معنای بذل عنایت بدوست. عشق انسان به خداوند نیز در قالب اطاعت از او بیان شده است.(75) زیرا خداوند برتر از آن است که به انسان مایل گردد و یا انسان بدو تمایل ورزد. جوینی ظاهراً می گوید، میل خداوند نشان دهنده آن است که او فاقد چیزی است، و این امر در مورد خداوند که کامل است نمی تواند پذیرفتنی و معقول باشد. از سویی دیگر، متکلمان بر آنند که تمایل انسان به خداوند نیز، نادیده گرفتن تعالی اوست. غزالی احتجاج می کند که مخالفت متکلمان با عشق الهی مبتنی بر این نظریه است که می گویند شیء که به چیزی شبیه نیست و چیزی نیز بدان شباهت ندارد متعلق و موضوع عشق قرار نمی گیرد.(76) متکلم اشعری، باقلانی (404ه/1013م ) توضیح می دهد که چون تغییری در ذات خداوند راه ندارد پس نسبت دادن احساساتی که مستلزم تغییر در ذات خداست، ناممکن است.(77) ب) عشق خداوند تعبیر به ارادۀ او شده است. لیکن، وقتی که این اراده بر لطف به انسان تعلق گیرد، عشق و رضا خوانده می شود و چون با مجازاتی محنت آور همراه گردد، آن را غضب می گویند.(78) شایان توجه است که صوفیان به خاطر عقیده و موضع خود در باب عشق، مورد آزار و شکنجه قرار گرفته اند.(79)

  ابن تیمیه (729ه/1328م ) این نظر را نمی پذیرد. او دلیل می آورد که یکی بودن عشق با اراده، یکی از صفات الهی را سلب کرده و در ضمن لازم می آید که خداوند عاشق بی عدالتی باشد، زیرا همه چیز به ارادۀ اوست. برای نظریات ابن تیمیه و سایر علمای حنبلی در باب عشق، بهتر است خواننده به کتاب عالی و فوق العاده بل [1] رجوع کند. با این وصف، ما می خواهیم جدول بل را نشان دهیم. او در این جدول تفاوتهای میان حنابله از یکسو، و اشعریه از سویی دیگر را بیان می دارد. حنبلیه، معنای اروس را مطرح می کنند و اشعریه عشق را با اراده الهی برابر می دانند. بل برای اراده از واژه یونانی ثلما [2] استفاده می کند.

 

 

  نوموس

  ثلما

  · تمام صفاتی که در احادیث به خداوند نسبت می دهند،حقیقتاً بدو منسوب است.گرچه نمی توان آنها را توضیح داد.(80) خداوند عشق می ورزد و شادی و لذت را تجربه می کند.

  · خداوند هیچ صفت تشبیهی و انسانگونه ندارد. او عاشق نمی شود و تجربۀ لذت هم که محصول عشق است، در او وجود ندارد.

 

 

 

  · عشق خداوند به انسان واقعی است و آن را باید از حیثیت ایجادی خداوند و حتی اراده اش جدا کرد. این عشق نتیجه طبیعی عشق او به خویش است.(81)

  · اشارات قرآنی در مورد عشق خداوند به انسان باید در معنای «خیر خواهی» برای انسان، تعبیر و تفسیر شود.

 

  · فعل خداوند از روی حکمتی(82) است که دوستش دارد. انسانها می توانند خداوند را از صمیم قلب و برای خود دوست بدارند.

  · خداوند بدون دلیل و هدفی برای بعضی انسانها خیر و یا شر اراده می کند. خداوند نمی تواند موضوع عشق باشد.

  · لذت دیدن، نتیجه اوج عشق انسان به خداوند است.

 

  · لذت انسان در نگاه لذت بخش، نتیجه عشق نیست. بلکه محصول لذتی است که به طور مستقل و همزمان خلق می شود.

 

 

برگرفته از کتاب عشق الهی در عرفان اسلامی، بنیامین آبراهاموف، ترجمه مرضیه شریعتی، انتشارات حکمت، تهران، 1388


  [1] Bell

  [2] thelema