آیا فلسفه اسلامی بدون عرفان درک می‌شود؟

آیا فلسفه اسلامی بدون عرفان درک می‌شود؟

 

فیلسوفان معاصر از جمله سید حسین نصر معتقد هستند که فهم فلسفه اسلامی از رهگذر عرفان اسلامی قابل حصول است.

به گزارش خبرنگار مهر، در طول تاریخ، عرفان اهمیت زیادی در فلسفهٔ اسلامی داشته و امروزه نیز بسیاری مطالعهٔ این دو را در کنار هم توصیه می‌کنند. تقریباً تمامی فلاسفهٔ اسلامی دربارهٔ تصوف مطلب نوشته‌اند یا علائق جدی به عرفان داشته‌اند.

اهمیت عرفان تا جایی است که هانری کربن فیلسوف فقید فرانسوی معتقد است فلسفهٔ اسلامی را نمی‌توان بدون عرفان شناخت.

نصر: فلسفه‌اسلامی از رهگذر عرفان‌اسلامی فهم می‌شود/تأثیرعرفان بر فلسفه‌شیعی

پروفسور سید حسین نصر متأله و فیلسوف اسلامی و استاد علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشنگتن در خصوص ارتباط و همبستگی میان فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی به خبرنگار مهر گفت: بسیاری از فیلسوفان اسلامی متعلق به مکتب مشاء هستند که اگر رد آنها را بگیریم به فارابی و ابن سینا می‌رسیم. باید توجه داشت که این فیلسوفان علاقمند و متأثر از عرفان اسلامی یا به طور مشخص‌تر علاقمند و متأثر از صوفیسم هستند.

وی افزود: بعد از این باید در مورد مکتب اشراق سخن راند. این مکتب توسط سهروردی بنیان گذاشته شد. همچنین مکتب حکمت متعالیه به وسیله ملا صدرا بنیان گذاشته شد. این دو مکتب به دنبال این بودند که میان فلسفه و صوفیسم و عرفان پیوند و ارتباطی برقرار کنند.

وی تصریح کرد: تأثیر عرفان اسلامی همچنین در فلسفه شیعی، و در مکتب مشاء در اسپانیای اسلامی قابل مشاهده است.

وی در خصوص این دیدگاه هانری کربن شیعه شناس و فیلسوف برجسته اسلامی که معتقد است ما نمی توانیم فلسفه اسلامی را بدون عرفان اسلامی بشناسیم، نیز گفت: من فکر می‌کنم که حق با “کربن” است. فلسفه اسلامی را نمی‌توان بدون عرفان اسلامی درک و فهم کرد.

گلسپی: تفاوت علیت نزد غزالی و هیوم/ غزالی محور تفکر اشعری را از کلام به عرفان تبدیل کرد

پروفسور “مایکل آلن گلسپی” استاد فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه دوک آمریکا در خصوص این موضوع گفت: یکی از اندیشمندان اسلامی که بحث قابل توجهی درباره عرفان اسلامی ارائه داده غزالی است.

مؤلف “نیهلیسم بعد از نیچه” تأکید کرد: در واقع کاری که غزالی انجام داد این بود که وجه غالب تفکر اشعری را از کلام به عرفان تبدیل کرد.

وی تصریح کرد: یکی از مباحثی که مورد توجه غزالی بوده بحث علیت بوده است. بحث او درباره علیت یکی از بحثهای تأثیرگذار در فلسفه اسلامی است. برخی ممکن است معتقد باشند که علیت از دیدگاه غزالی با آنچه توسط هیوم بیان شده یکسان است.

وی در ادامه تأکید کرد: ولی باید توجه داشت که بحث غزالی درباره علیت با آنچه هیوم در سنت غربی بیان می‌کند دارای تفاوتهای زیادی است.

استاد فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه دوک آمریکا در ادامه یادآور شد: همچنین باید توجه داشت که نقد غزالی بر فلسفه تأثیرات زیادی بر فلسفه اسلامی داشت. غزالی در کتاب “تهافه الفلاسفه” نقدهایی بر فلسفه وارد می‌کند که بعداً این نقد توسط ابن رشد پاسخ داده می‌شود.

برنده جایزه لئواشتراس در پایان تصریح کرد: غزالی در این اثر نقدهایی بر آرای ابن سینا و فارابی وارد کرده بود.


بارتالامه: دیدگاه فیلسوفان اسلامی به نسبت عرفان و فلسفه یکسان نیست

پروفسور “کریگ بارتالامه” الهی‌دان معاصر و استاد دانشگاه ری دیمر در کانادا نیز در خصوص نسبت فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی به مهر گفت: در میان فیلسوفان اسلامی دیدگاه یکسانی در مورد نسبت فلسفه و عرفان وجود ندارد. برخی از فیلسوفان اسلامی چون سهروردی معتقد هستند که فلسفه اسلامی را نمی توان بدون عرفان اسلامی فهم کرد.

مؤلف “دیدگاه مسیحی در مورد مکان” یادآور شد: این فیلسوفان اعتقاد ندارند که فلسفه و عرفان در تضاد با یکدیگر هستند.

وی در ادامه یادآور شد: اما این دیدگاه همه فیلسوفان اسلامی نیست. برخی از فیلسوفان اسلامی قائل به این هم پیوندی میان فلسفه و عرفان نیستند. برای نمونه غزالی معتقد به این نبود که عقل در ارتباط با ایمان و عرفان قرار دارد.

این الهی دان معاصر تأکید کرد: همین دیدگاه باعث شده تا او کتاب “تهافه الفلاسفه” را به نگارش درآورد. بر این کتاب ابن رشد ردیه‌ای نوشت و دیدگاه غزالی را زیر سؤال برد. اما خود ابن رشد نیز بر اساس تأکید بر عقلانیت، عرفان را به حاشیه می‌برد.

استاد دانشگاه ری دیمر در کانادا یادآور شد: در مغرب زمین و در فلسفه غرب، فلسفه حوزه‌ای مستقل شناخته می شود و چنان امری مقدس تلقی می شود که آنرا از دین جدا نگه می دارند!

مؤلف “مسائل انتقادی در توسعه اخیر فلسفه اصلاحی” تصریح کرد: باید توجه داشت که عقل و خرد به تنهایی قادر نیستند که به پرسشهای بنیادین انسان که فلسفه آنها را مطرح می‌کند پاسخ بدهند. به عبارت دیگر دایره عقل و خرد برای پاسخگویی به پرسشهای مهم و بنیادین فلسفی محدود است.


تالیافرو: سهروردی میان فلسفه و عرفان پیوند عمیقی برقرار می‌کند/ غزالی مخالف فلسفه

پروفسور “چارلز تالیافرو” استاد کالج سنت اولاف مینه‌سوتای آمریکا و فیلسوف دین معاصر در این مورد تصریح کرد: همه فیلسوفان اسلامی نگاه یکسان و واحدی به نسبت عرفان و فلسفه نداشته‌اند.

وی تأکید کرد: برخی چون سهروردی میان عرفان و فلسفه اسلامی پیوند عمیق و ژرفی برقرا می‌کنند. مکتب اشراق بیشتر تأکید بر معرفت الهی دارد تا مباحث فلسفی.

مؤلف “تاریخ روح” یادآور شد: برخی از اندیشمندان اسلامی نیز عرفان را در تقابل با فلسفه می‌دیدند. برای نمونه غزالی فلسفه را در تضاد با عرفان می‌دید. او در کتاب “تهافه الافلاسفه” به رد فلسفه پرداخت و آرای فیلسوفان اسلامی از جمله ابن سینا و فارابی را نقد کرد و به چالش کشید.

مؤلف “راهنمای آکسفورد درباره الهیات” تأکید کرد: همچنین فیلسوفانی چون “ابن طفیل” بر عقل و خرد بیش از ایمان تأکید دارند. در واقع برای ابن طفیل عرفان جایگاه محوری و کانونی چون خرد را در منظومه فکری او ندارد.

استاد پیشین دانشگاه آکسفورد در پایان تصریح کرد: باید توجه داشت که کسی که می‌خواهد نگاه عمیقی به فلسفه اسلامی داشته باشد باید نگاه جامعی به عرفان اسلامی نیز داشته باشد.

 

 

اندکی صبر نمایید...