گذری بر احوال میر حیدر آملی عارف بزرگ شیعه

در ادامه سفر هیئت مدیره انجمن عرفان اسلامی در تیرماه سال جاری به آمل و بازدید از مقبره میر حیدر آملی

گذری گذرا  بر احوالات و زندگی

سیّد حیدر آملی

 

موسی رجائی – دکتر عبد الله رجائی

بهاءالدین سیّد حیدربن علی بن حیدر معروف به میر حیدر آملی یا سیّد حیدر عاملی یا سیّد حیدر بن علی بن عبیدی حسینی معروف به سیّد علامّه و مشتهر به صوفی از بزرگان علمای امامیه و از عرفای اثنی عشریه ، مفسّر و عارف و جامع علوم شریعت و طریقت و حقیقت و از تبار امام چهارم امامیه امام علی بن حسین علیهما السلام در قرن هشتم هجری قمری بوده است.

سیّد حیدر که در حوالی سالهای 719 یا 720 هجری قمری در شهر آمل ولادت یافت ، چندان برای توده مردم حتی اندیشمندان و تذکره نویسان شناخته نبوده است تا اینکه با همّت بلند آقایان پرفسور هانری کربن استاد فلسفه و صاحب کرسی شرق در دانشگاه سوربن و پورفسور عثمان اسماعیل یحیی استاد تحقیقات علمی دانشگاه سوربن و بیروت و با همکاری دیگر محققان ایرانی و اروپایی با چاپ تعدادی از آثار و تالیفاتش به جامعه به ویژه به جامعه علمی و دانشگاهی جهان معرفی شده است.

سیّد حیدر آملی از خاندان سادات علوی و از علویان مشهور مازندران می باشد که به تشیّع شهرت داشتند، سیّد حیدر در دوران نوجوانی و جوانی چنانکه از نوشته ها و تالیفاتش به دست می آید پایه های آموزشی علوم زمان خودش را با موفقیّت طی نمود و به تصریح خودش چون از کودکی به عرفان شیعی دوزاده امامی علاقه داشت به مطالعه و آموزش مبانی عرفانی در کنار علوم رسمی با جدّیّت پرداخت و در اوان جوانی سفرهای علمی متعددی انجام داد و از آمل به استراباد و سپس به خراسان و سرانجام به اصفهان که مهمترین حوزه علمی آن عصر بود ، برای تحصیل علوم رفته تا بر معلومات خودش بیافزاید و تحصیلات علمی را تکمیل نماید و پس از پنج سال تحصیل به موطن خویش برگشت و در همان اوایل جوانی وارد تشکیلات حکومتی و سیاسی سلسله باوندیان شد و نزد سپهبد فخرالدوله حسن ، آخرین امیر باوندی ، اعتباری یافت و امیران خاندان باوندیان برای وی منزلت ویژه ای قائل بودند و بر پایه این موقعیّت او از مواهب زندگی و موقعیّت اجتماعی در حد عالی برخوردار بود، سیّد حیدر در طی این دوران که سی سال به گفته برخی از محققان به طول انجامید با تغییر درونی که در وی ایجاد شد با ترک خانواده و اموال و موقعیّت اجتماعی و سیاسی و با پوشیدن خرقه ای ژنده به قصد زیارت اماکن مقدسه ، آمل را ترک و به تعبیر هانری کربن مرحله دوم زندگی خودش را آغاز نمود. چنانکه عثمان اسماعیل یحیی در مقدمه کتاب جامع الاسرار و منبع الانوار به نقل از مقدمه شرح فصوص می نویسد : ان الله و تعالی لما امرنی بترک ما سواه ، والتوّجه الیه حق التوّجه ، الهمنی بطلب (کذا) مقام و منزل اسکن فیه و اتوّجه الی عبادته و طاعته ، بموجب امره و اشارته ، - (مکان) لایکون اعلی منه و لا اشرف ، فی هذا العالم.

فتوجهت الی مکه – شرفها الله تعالی – بعد الترک الوزاره و الریاسه والمال والجاه  و الوالد والوالده، و جمیع الاقارب والاخوان والاصحاب. و لبست خرقه ملقاه خلقا ، لا قیمه لها . و خرجت من بلدی الذی هو الآمل و الطبرستان ، من طرف خراسان.

(( و کنت وزیرا للملک الذی (هو) بهذا البلد. و کان من اعظم ملوک الفرس ، لانه کان من اعظم اولاد کسری . و کان اسمه الملک السعید فخرالدوله بن الملک المرحوم شاه کتخدا – طاب (کذا ) الله ثراهما و جعل الجنه مثواهما – و کان عمری فی هذه الحاله ثلاثین سنه.

و قد جری علیّ الی حین الوصول الی مکه ، فی هذه الصوره , انواع من البلیات ، و اصناف من المجاهدات ، لا یمکن شرحها الا بمجلدات . و مع ذلک کان اکثر الحالات جاریا علی لسانی قول الله – جل ذکره : (( و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع علی الله و کان الله غفورا رحیما )) و قول العارف المشتاق مثلی و هو قوله :

ترکت     الخلق    طرا       فی   رضاکا                                                        و ایتمت    العیال    لکی         اراکا

فلو         قطعتنی              اربا        فاربا                                           لما حن   الفوءاد                الی        سواکا

(( و علی الجمله ، ( ما زال هکذا شانی ) حتی وصلت الی المکه . و حججت وجوبا . و قمت بالفرائض والنوافل ، من المناسک و غیرها ، سنه احدی و خمسین و سبع مایه من الهجره. و اردت المجاوره بها ، فحصل لی شوقی الی المجاوره بالمدینه ؛ فانی ما کنت زرت رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- و لا اولاده و اصحابه.

فتوجهت الی المدینه . وزرت رسول الله – صلی الله علیه و اله و سلم – و عزمت علی المجاوره . فحصل لی ایضا مانع من الموانع ، اعظمها المرض الصوری، بحیث وجب الرجوع الی العراق، و الی المکان المالوف الذی هو المشهد الغروی المقدس – سلام الله علی مشرفه.

سید حیدر آملی درادامه گزارش خودش می نویسد که در عراق بعد از پرداختن به نهایت عبادت و خلوت و ریاضت و اطاعت حق تعالی که بیش از آن در طاقت  بشری نمی باشد دربهایی از عالم غیب برایم گشوده شد که قابل گفتن و شمارش نمی باشد چون آنچه از غیر نامتناهی افاضه می شود ، قابل حصر و عد نمی باشد و نه انتها دارد و نه پایان پذیر می باشد . سیّد حیدر بعد از بازگشت به عراق مدّتی در شهرهای نجف و کربلا و بغداد و حلّه اقامت داشت و از محضر اساتید بزرگی چون نصیرالدین کاشانی و فخر المحققین محمد بن حسن حلّی فرزند علامّه حلّی قدس الله اسرارهم بهره فراوان گرفت و از فخر المحققین اجازه روایت یافت  .

ظاهراً در همین ایّام بود که دست به تالیف پاره ای از رساله های خودش به درخواست جمعی از شیعیان عراق یازید و هدف اصلی وی در این نوشتجات جمع میان تصوف و تشیّع است  که سیّد حیدر در هر دو موضوع مطالعات گسترده ای انجام داده بود  گرچه سیّد حیدر تصمیم خودش بر جمع بین تصوف و تشیّع را با بزرگانی از شیعه در عراق در میان نهاد ولی متاسفانه با مخالفت شدید آنان مواجه شد ولی سیّد حیدر  تصمیم خودش را گرفت و در مقابل مخالفت آن بزرگان و مدرّسان عراق گفته است من چیزی میدانم که شما نمی دانید و بالاتر از هر دانایی، دانایی است . و قال انا اعلم ما لا تعلمون و فوق کل ذی علم علیم .

مرحوم سیّد حیدر پیش از نگارش مهم ترین اثرش ( جامع الاسرار و منبع الانوار ) تالیفات دیگری همانند منتخب التاویل ، رساله الارکاب ، رساله الامامه ، رساله الوجود و تلخیص آن ( نقد النقود فی معرفه الوجود ) و چند رساله دیگر به زبان فارسی به در خواست  فارسی زبانان از جمله جامع الحقایق و امثله توحید و غیره به نگارش در آورد که نوعی تلفیق میان شرعیات و باطن احکام و به تعبیر دیگر مقدمه ای برای تنظیم و تدوین آثار بزرگتر مثل جامع الاسرار و منبع الانوار و تفسیر قرآن کریم به نام المحیط الاعظم می باشد.

کتاب جامع الاسرار که مهم ترین منبع ارائه اندیشه های سیّد حیدر است در بیان وحدت مشرب صوفیان ، وحدت وجودی با مذهب شیعه دوازده امامیان می باشد او در این اثر نظرش را در باب مسئله بسیار مهم یعنی ختم الولایه بیان می کند و با این که باور سیّد حیدر به این است که محی الدین ابن عربی گرچه به خاطر مقتضیات زمان و حاکمیت ناصالحان اینچنین وانمود کرد که از پیروان اهل سنّت است ولی محتوی کتاب ها و نوشته هایش حاکی از تشیّع محی الدین  می باشد چنان که خیلی از اندیشمندان عصر کنونی بر این باورند،  برای به دست  آوردن مذهب اندیشمندان ، نباید به تذکره ها  و تذکره نویسان مراجعه کرد  که آنان ، آن اندیشمندان را از نظر مذهب و مسلک چگونه معرفی کردند ، بلکه باید به آثار آنان مراجعه شود که مسئله خلافت  و ولایت ، قضا و قدر ، جبر و اختیار ، خیر و شرّ ، سرانجام توحید و اسماء و صفات الهی را چگونه و با چه مسلکی تبیین می کنند....و بالجمله مرحوم سیّد حیدر با تمام احترام و ارزش و عظمتی که برای محی الدین قائل است که می گوید چنان که خداوند متعال قرآن را بر قلب مقدس پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم  نازل کرد ، محتوی فصوص را بر          محی الدین نازل نمود ولی در مسئله ختم ولایت به محی الدین سخت  می تازد و کشف او را بر خلاف حقیقت می داند.

سیّد حیدر همچنین کوشیده تا حکمت خسروانی یا حکمت اشراقی ایرانی را با فلسفه اسلامی تلفیق کرده راهی را که سهروردی طیّ کرده به کمال برساند ، از نظر سیّد حیدر آملی امامان شیعه دوازده امامی در واقع پیشوایان حقیقی صوفیه هستند و آنان بودند که تشیع و عرفان را به هم آمیخته بودند و به تعبیر دیگر،  سیّد حیدر معتقد است که شیعه و صوفی دو تعبیر از یک حقیقت هستند که همان پیروان راستین پیامبر بزرگ اسلام می باشند و صوفیان همان شیعیان خالص هستند که به اسرار الهی اختصاص یافته اند و آنان را مومنان ممتحن می داند او حتّی پا را فراتر گذاشته و مدعی است  که خود امامان شیعه از جمله صوفیان هستند و بر این باور است که آنان معرفت کشفی و خرقه  صوفیانه داشتند و همه ائمه از حضرت امیر علیه السلام تا حضرت مهدی عجل الله به این صفت بودند. بدین ترتیب  حجّت حاضر شیعیان در عین حال قطب صوفیه نیز هست زیرا صوفیان براین باورند که دنیا  خالی از قطب نمی باشد چنانکه شیعیان اعتقاد دارند که عالم هستی بدون حجّت معصوم ، امکان ندارد پس قطب و حجّت معصوم دو لفظ و واژه اند که بر یک شخص اطلاق می شود. سیّد حیدر به خوبی دریافته بود که روزگار او عصر تحول از علوم رسمی مثل فقه و فلسفه  به تصوف است و فلسفه وجودی را که سیّد به دنبال آن بود جایگزین مناسبی برای فلسفه های پیشین دانسته زیرا  راه منحصر به فرد رسیدن به تصوف ، فلسفه وجودی پیشنهادی اوست.

خیلی از اندیشمندان تالیفات سیّد حیدر را همانند تالیفات صدر المتالهین در دوران صوفیان می دانند که بدون آشنایی با آن آثار ، درک درست اندیشه های شیعه امکان ندارد. از سال های آخر عمر سیّد حیدر و زمان دقیق وفاتش اطلاع کاملی در دست نیست ، چون سیّد حیدر در اواخر عمر بیش از گذشته به تزکیه باطن و تهذیب نفس پرداخته و انزوای کامل را اختیار نمود و ظاهرا بعد از 792 ه ق به ملاقات خدایش شتافته است و اطلاعات درستی در اختیار تذکره نویسان قرار نگرفت که آیا سیّد حیدر در اواخر عمرش به زادگاهش آمل برگشته است یا خیر ، از این روی در مدفن و محل دفن سید حیدر اختلاف است که آیا مدفن ایشان در آمل است چنانکه اشتهار دارد و یا در حلّه عراق می باشد ، چنانکه بعضی از شاگردان علامه حسن زاده آملی اظهار داشتند که احتمال در حلّه عراق بودن را معظم له ترجیح می دهد.

آرامگاه سیّد حیدر

آرامگاه سیّد حیدر در محله قدیمی آمل واقع است که در گذشته های دور نام آن محل "حازمه کوی" بوده است که نزدیک مسجد امام حسن عسکری آمل واقع در محله پایین بازار آمل می باشد و توده مردم این مرقد را به نام سیّد سه تن می شناسند و بانی این مرقد سیّد عزیز الدین بهاء الدین آملی است که آن را برای مدفن سیّد حیدر ساخته است . سیّد عزیز الدین از معاریف آمل بوده و ملقب به قطب المحققین و برهان السالکین می باشد و او را پس از مرگ در جوار سیّد حیدر دفن نمودند و نفر سوم مدفون در این مقبره امام سید تاج الدین فخر الاسلام ابوالقاسم فرزند ابو المحاسن رویانی است .

از این رو این مقبره به آرامگاه سیّد سه تن اشتهار دارد. مقبره سیّد حیدر از حیث بناء و ساختمان مربوط به قرن نهم ه ق است که بنای آجری است با هشت ضلع و گنبدی هرمی به ارتفاع بیست متر که بر روی صفحه ای چهار گوش قرار گرفته است . این بنا در محیطی تاریخی و قدیمی ساخته شده و یکی از نمادهای معماری و آرا مگاه سازی در ایران است ، مصالح به کار رفته و شیوه معماری با طاق نماهایی که در هر یک از اضلاع کار شده و قرنیس های سینه کفتری که بالای طاق نماها قرار گرفته و تبدیل چهار ضلع داخلی  که با جمع شدن چهار کنج چهار ضلع دیگر ایجاد شده است و مجموعا هشت ضلع شده که کمر بند گنبد را تشکیل داده و سقف روی آن قرار گرفته و از خارج گنبد مثمن القاعده شده است ، مجموع این عوامل سبب شده است تا این بنا در میان برج ها  و مقبره های چهار ضلعی و قرنیس دار ، جلب توجه کند از ماندگاری بیشتری برخوردار باشد ، چنانکه در تواریخ آمده است چند بار شهر آمل بر اثر سیل و زلزله و آتش سوزی و هجوم بیگانگان به طور کلی نابود شده است و این آرامگاه از معدود بناهای است که با این حوادث ، هم چنان بر پایه هایش استوار است گرچه اخیرا از طرف میراث فرهنگی دستی به سر و صورتش کشیده اند و متاسفانه بیشتر به حواشی و مسائل پیرامونی این آرامگاه پرداختند تا به خود آرامگاه .

 

 منابع:

1-                 مقدمه پرفسور عثمان اسماعیل و پرفسور هانری کربن بر جامع الاسرار و منبع الانوار

2-                 دانشمندان و مشاهیر آمل – دکتر محمود غفاری

3-                 فرزانگان مازندران – گلبرار رئیسی

4-                 از آستارا تا استراخان – دکتر ستوده

5-                 تشیّع و تصوف – مصطفی شیبی ترجمه ذکاوتی 

 

 

                                   

اندکی صبر نمایید...