رهبانیت در قرون وسطی

  رهبانیت در قرون وسطی

  قبل از جنگهای صلبیون اصلاحاتی در امر راهبان دیرها چندان به ظهور نرسیده بود. و تمام مظاهر و سازمانهای راهبان در اروپا در اثنای جنگهای صلیبی تحت انقیاد فرقه سیسترسیان و بندکتیان قرار داشت. ولی اندکی بعد از آن عالم رهبانیت قرون وسطی و تعالیم زهد و ریاضت آن به دست دومینیکیان و فرانسیسیان افتاد. اما طبقه دومنیکیان ابتدا جنبه یک نهضت تبلیغاتی داشت که به منظور هدایت و ارشاد فرقه های گمراه و نوآور مانند کاتارها در جنوب فرانسه به وجود آمده بود. و قدیس دومنیک اسپانیایی موسس و بانی این فرقه راهبان است که وعاظ و دعات خود را به تقلید از پولس حواری به سایر نواحی اروپا فرستاد که مردم را با تعالیم مسیحیت کاتولیک آشنا سازد. مخصوصا شعب خود را در شهرهایی که مرکز دانشگاهها بودند گسیل داشت. و موفقیت دعات او در سراسر اروپا در این نهضت به سرعت انتشار یافت و راهبان پیرو آن فرقه که آنها را فرایارها می گفتند وقت خود را وقف خدمت به علم و آموزش گذاشته بودند. این جماعت جامه و طیلسانی ساده به رنگ سیاه می پوشیدند و به فقر و فاقه زندگانی می کردند و برای معاش روزانه خود به موجب تعلیم انجیل متی به سؤال و دریوزگی می پرداختند. این طبقه تشکیلاتی داشتند و یک رئیس کلی بر رأس آنها حکومت می کرد که تمام کارهای دیرها را در تمام بلاد اروپا تحت نظر داشت. در رأس هر دیر راهبان یا راهبات یک رئیس و یک رئیسه قرار داشت که برای مدت چهار سال از طرف خود آنها انتخاب می شد ولی بدبختی این جماعت از آنجا شروع شد که مأمور تفتیش عقاید مردم شدند و آنها خود در ابتدا به این کار تمایلی نداشتند. وقتی که دوباره به راه اصلی خود بازگشتند در میان طبقات خواص شهرت و توفیق زیاد حاصل کردند و نویسندگان بزرگ و معلمان عالی مقام که همه از علمای درجه اول علم لاهوت بودند در زمان ایشان به ظهور رسیدند مانند آلبرتوس ماگنوس و توماس آکویناس و دیگر مصلحان و عرفای نامدار چون ساوونارولا در فلورانس و اکهارت و تاولر از آن جمله اند.

  سلسله فرانسیسیان در میان طبقات عامه مردم شهرت و موقعیتی حاصل کرد. موسس آن قدیس فرانسیس آسیزی یکی از رجال نامی جهان در قرون وسطی است این مرد روحانی بعد از آنکه دوره شباب خود را به خوشی به سر آورد و پدرش که مردی کاسب و تاجر بود او را از آن جهت که لیاقتی در جمع ثروت و مال نشان نمی داد از ارث خود محروم ساخت او نیز قدم در وادی دین گذاشت و به آیین عیسی چنانکه در انجیل آمده گردن نهاد و چنانکه خود گفته است با زنی فقیر و درویش همسر گشت. ساده ترین طعام را می خورد بی تکلف ترین جامه خاکستری می پوشید و جز در مایحتاج ضروری مال و اثاثی جمع نمی کرد. هروقت میسر می شد کار می کرد نه برای کسب مال بلکه برای رفع نیازمندی روزانه و اگر کاری نمی یافت طعام ضروری را به گدایی به دست می آورد و همواره برای فقرا و بیچارگان وعظ می کرد و چون تنها بود با زبان طبیعت برای مرغان و جانوران سخن می گفت. در آن روزگار که کار و رنجبری معمول نبود این روش او بسیار تازگی داشت. همواره به تقلید از عیسی مسیح و به حکم فطرت پاک خود به یاری درماندگان می شتافت. و به دستگیری از بیماران و می پرداخت و همواره عمر خود را در خدمت خدای تعالی به سر می برد و به قول و عمل خلایق را به ترک حرص و آز دعوت می کرد. هنگامی که 12 تن به او ایمان آورده بدو پیوستند او مانند عیسی مسیح و حواریان با ایشان به راه افتاده نخست به نزد پاپ اعظم اینوکنتیوس سوم رفت و سلسله و طریقه خود را به او عرضه داشت و او به تأسیس آن اجازت فرمود. پس آنگاه هر یک از آن 12 تن را به اطراف بلاد گسیل داشت. آن برادران با جامه هایی خاکستری رنگ خود به اطراف و اکناف رو آمورده و مبادی استاد خود را تعلیم می دادند.

  نهضتی که قدیس فرانسیس آسیزی به وجود آوردبه سرعت انتشار یافت. پس به همت دیگران که در پی او رفتند این سلسله صورت تشکیلات منظمی پیدا کرد و رئیسی در رأس آن قرار گرفت که امور مبلغان ولایات را رسیدگی می کرد و در هر شهر و بلد نیز تحت نظر راهبان شعبه ای تشکیل داد. پس بانویی به نام کلارا دی سکیفی از اهل آسیز همان تشکیلات را برای راهبات به وجود آورد. در میان طبقات عامه غیر از روحانیون و راهبان نیز سلسله های مختلف به تقلید از قدیس فرانسیس به وجود آمد که همه روزه، دعا و و اعمال صالح را شعار خود قرار داده بودند.

  هر دو سلسه یعنی دومینیکیان و فرانسیسان این اصل را تعلیم می دادند که مذهب مسیح در تمان سازمانها و تشکیلات نفوذ یابد و در هر ناحیه از نواحی حیات و زندگانی تأثیر کند و در قلب و ضمیر و عقل هر فرد انسانی رسوخ نماید.

برگرفته از کتاب تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت