زن و عرفان

 

زن و عرفان

 

حضرت آیة اللّه جوادی آملی

در این مقاله از این مطلب بحث می شود که آیا زنان می توانند همانند مردان وارد دنیای عرفان شوند و در عرفان نظری به معارف عرفانی دست یابند و در عرفان عملی به سیر و سلوک بپردازند و به کمال عرفانی یعنی ولایت دست یابند و به عبارت دیگر: آیا زنان مانند مردان می توانند با سلوک عرفانی به عالی ترین مراتب کمال یعنی انسان کامل شدن نایل شوند یا خیر؟

برای پاسخ به این سؤال در آغاز به تعریف عرفان نظری و عملی اشاره کرده و سپس دیدگاه برخی عارفان را در رابطه با زنان در سلوک عرفانی بازگو نموده و پس از آن به مبانی امکان سلوک عرفانی برای زنان پرداخته می شود.

عرفان در لغت به معنای شناخت و شناسایی است و در اصطلاح روش و طریقه ویژه ای است که برای دست یابی و شناسایی حقایق هستی و پیوند ارتباط انسان با حقیقت بر شهود و اشراق و وصول و ایجاد با حقیقت تکیه می کند و نیل به این مراتب را نه از طریق استدلال و برهان و فکر، بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق از دنیا و امور دنیوی و توجه کامل به امور روحانی معنوی و در رأس همه توجه کامل به مبدأ و حقیقت هستی می داند.

عرفان خود بر دو نوع است: عرفان نظری و عرفان عملی

عرفان نظری

عرفان نظری نوعی حکمت نظری است که از طریق کشف و شهود و اشراق بر اساس مبانی دین الهی به تفسیر هستی و بیان کیفیت ارتباط خدا با انسان و جهان می پردازد و تلاش می کند تا از راه شناخت حق از طریق مظاهر او یعنی اسماء و صفات و افعال و آثار به طریق علم حضوری و مکاشفه و شهود و اشراق دست یابد و به دیگر سخن: عرفان نظری می کوشد تا پیوند حق با عالم و ربط عالم با حق و ضرورت کثرت از وحدت حقیقی و بازگشت کثرت به وحدت حقیقی را از طریق شهودی با طی مقامات معنوی تبیین کند.

عرفان عملی

عرفان عملی عبارت است از آداب و اعمالی که برای تهذیب نفس از سرچشمه منابع اسلامی و اندیشه اولیاء الهی دین و بزرگان طریقت و اهل معرفت معرفی شده تا پویندگان وادی معرفت برای وصول به حقیقت آن را به کار گیرند. در عرفان عملی آدمی با وظائف خود در برابر خدا و خلق و خود و هستی و جهان آشنا می شود و به همین دلیل است که از عرفان عملی به علم سیر و سلوک یاد می شود.

سیر و سلوک همانند سفر ظاهری، آغاز و مسیر و منازل و مقامات و غایاتی دارد که سالک برای وصول به کمال انسانیت یعنی توحید و ولایت باید این سفر را از آغاز به انجام برساند.

در واقع عرفان عملی در صدد ارائه برنامه ای برای حرکتی پویا و تکاملی غایت گر در وجود انسان است تا او بتواند راه وصول به حق و حقیقت را با چراغ هدایت شریعت تشخیص دهد و به غایت وجودی خویش دست یابد.

قیصری در تعریف عرفان می نویسد: عرفان علم به خدای سبحان است از حیث اسماء و صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و همچنین عرفان معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگنای قید و بند جز ثبت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف آن به نعت اطلاق و کلیت است.(1)

در جهان بینی عارفان، هستی حقیقی منحصر به حضرت حق و اسماء و صفات و مظاهر و تجلّیات او مورد توجه است که از طریق شهود و کشف برای او حاصل می شود و راه رسیدن به مقام کشف و شهود نیز سیر و سلوک عرفانی و راه و روش هایی است که عارفان در برابر انسان قرار می دهند.

البته عارفان کتاب ها و دستورالعمل هایی را در این رابطه تنظیم کرده اند که افراد با آشنایی با آن برنامه ها و استفاده از آن ها مراحل سلوک از مرحله یقظه و بیداری تا مقام توحید طی نماید.

زن در نظر ابن عربی

محی الدین ابن عربی که از عرفای بزرگ و اولیاء مهم است درباره زنان می نویسد: اعلم ایدک الله ان الانسانیة لمّا کانت حقیقة جامعة للرجل و المرأة لم یکن للرجال علی النساء درجة من حیث الانسانیة؛(2) بدان که انسانیت حقیقتی است واحد و جامع مرد و زن، از این رو مردان از حیث انسانیت بر زنان برتری ندارند.

وی می گوید: مردان و زنان در اصل انسان بودن با هم اشتراک دارند و اختلاف و افتراقشان تنها در ذکورت و انوثت است که امر عارضی است و داخل در جوهره و اصل وجود انسان نیست.

قیصری در شرح فصوص نیز می نویسد: «انّ المرأة باعتبار الحقیقة عین الرجل و باعتبارالتعین یتمیز کل منهما عن الآخر»(3) از نظر حقیقت میان زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است و فقط از جهت تعیّن و تشخیص از یکدیگر ممتازند.

و چون زن و مرد در حقیقت انسانیت مشترکند و انوثت و ذکورت امری عارضی هر دو می توانند مقامات عرفانی را طی کنند.

محی الدین می گوید: «انّ هذه المقامات لیست مخصوصة بالرجال فقد تکون للنساء ایضاً لکن لماکانت الغلبة للرجال تذکر باسم الرجال»(4) طی مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه برای زنان نیز هست اما چون اغلب مردانند که در این مسیر قرار می گیرند اسم آنها ذکر کرده است.

در غیر این صورت زنانی چون مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون و خدیجه و فاطمه(س) به این مقام نائل آمدند.

زن کاملتر از مرد

محی الدین در فصّ محمدی هنگامی که از سرّ محبوبیت زن برای پیامبر(ص) سخن می گوید، می نویسد:چون ذات اقدس الهی منزّه از آن است که بدون مجد و مظهر مشاهده شود، هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و صفات الهی باشد، بهتر خدا را نشان می دهد و زن در مظهر بودن خدا کامل تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و به لحاظ مخلوق بودن، خلقت را پذیرفته است اما زن، هم مظهر قبول و انفعال الهی است و مظهر فعل و تأثیر الهی.

چون مرد را مجذوب و محبّ خود می سازد و این تصرف و تأثیر نموداری از فاعلیت خدا است. بر این اساس است که زن از مرد کامل تر است.

اگر مرد بخواهد خدا را مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولی اگر بخواهد خدا در مظهریت زن نگاه کند، شهود او به کمال و مقام می رسد.از این رو زن محبوب پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است.(5)

برای روشن شدن گفتار ابن عربی دو نکته بیان می شود.

1ـ از این فاعل بودن و منفعل بودن زن نسبت به مرد مطرح است یعنی زن منفعل از مرد و فاعل در اوست نه منفعل از او و فاعل در اوست یعنی زن از مرد تأثیر می پذیرد و در او تأثیر می گذارد بگونه ای که او را مجذوب خود قرار می دهد.

البته زن در تأثیرگذاری خود در جنین مظهر خالقیت خدا است و در ساماندهی جنین در رحم نقش خالقیت دارد.

2ـ منظور از محبت در این بحث حبّ الهی است نه شهوت حیوانی چنان که خود محی الدین می گوید: «و من احبّهنّ علی جهة الشهوة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورة بلاروح عنده»(6) اگر کسی زنان را از جهت غریزه طبیعی دوست داشته باشد راز این اشتیاق را نمی داند و چون علم به هدف و آگاهی از راز به منزله روح و خود گرایش به منزله صورت و هیکل است اهل شهوت بدون محبت الهی همانند صورت بدون روح است.

درباره مقامات عرفانی می گوید: «و کل ما نذکره من هؤلاء الرجال باسم الرجال فقد یکون منهم النساء ولکن یغلب ذکر الرجال و قیل لبعضهم کم الابدال فقال اربعون نفساً فقیل له لم لاتقول اربعون رجلاً فقال قد یکون فیهم النساء»(7) هرچه از این طبقات به اسم رجال نام بردیم از باب تغلیب است و گرنه گاهی زنان نیز به این درجات و مقامات نائل می شوند بعد می افزاید: از شخصی پرسیدند ابدال چند کسند، پاسخ داد، گاهی زنان نیز به این مقام می رسند یعنی رسیدن به مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه زن ها نیز توان دست یابی به این مقامات دارند.

مبانی سلوک عرفانی

بعد از تعریف عرفان و دیدگاه عارفان در رابطه با زن و امکان سلوک عرفانی برای وی و طی کردن مراحل کمال حال به مبانی آن می پردازیم و بیان می کنیم که زن قابلیت سیر عرفانی و سلوک معنوی برای راه یابی به مقام ولایت را داراست و آن مبانی عبارتند از:

1ـ مقام خلیفة اللهی انسان

بالاترین مقامی که انسان سالک در پی دست یابی به آن است خلیفة اللّه شدن است. خلافت به مقام انسانیت مربوط است نه شخص یا صنف خاص یعنی آدم، شخصاً خلیفة اللّه نیست بلکه مقام آدمیت خلیفة اللّه است و به عبارت دیگر: خلافت در آن شخصیت انسانی آدم است و در شخصیت انسانی زن و مرد یک تنند بر این اساس اگر در قرآن آدم به اسماء الهی تعلیم شد و سپس مسجود فرشتگان قرار گرفت در واقع انسان اسماء الهی را فرا گرفت و به همین دلیل مسجود فرشتگان واقع شد زیرا محور تعلیم و تعلم، جان آدمی است نه بدن و نه مجموع جان و بدن عالِم، روح انسان است و روح نه مذکر است و نه مؤنث.

بنابراین جان است که به اسماء الهی عالم و در نتیجه معلم فرشته ها پس آن که خلیفة اللّه است جان آدمی است و آن که مسجود فرشتگان قرار گرفت، نیز جان انسان است.

خدای سبحان به همه انسان ها خطاب می کند، ما شما را آفریدیم و تصویر کردیم و بعد به فرشته ها گفتیم که برای آدم سجده کنند «ولقد خلقناکم ثم صوّرناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لآدم»(8) انسان را آفریدیم سپس او را صورت بندی نمودیم سپس به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید. در اینجا از عصاره انسان ها که انسانیت است به آدم یاد شده و به فرشته ها گفته که در برابر او خضوع کنند.

در جریان دشمنی شیطان با آدم در واقع سخن از دشمنی شیطان با انسانیت است چه زن و چه مرد، هر دو در معرض عداوت و دشمنی شیطان هستند و برای همین جهت است که گفت: «فبعزّتک لاغوینهم اجمعین»(9) به عزت تو سوگند همه را اغوا و گمراه می کنم و آن همه خواه زن و خواه مرد باشد.

اگر انسان خلیفة اللّه است و مقام انسانیت از ذکورت و انوثت منزه است چرا مردان فراوانی به این مقام راه یافته اند ولی از زنان فقط چهار نفر مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(س) به این مقام رسیده اند.

در جواب باید گفت: اولاً از نظر دین راه برای پیمودن مسیر کمال و رسیدن به مقام خلیفة اللّه برای زن و مرد باز است و هیچ کمالی مشروط به ذکورت یا ممنوع به انوثت نشده است و ثانیاً بسیاری از زنان در این مسیر قرار گرفته اند ولی نامشان در تاریخ ثبت نشده است و ثالثاً اگر جامعه امکانات ترقی و سعادت را در اختیار هر دو صنف قرار دهد و هر دو بتوانند از آن استفاده کنند می توانند به کمال برسند. باید جامعه را از انحطاط و کوته فکری و انحطاط و عقب ماندگی نجات داد تا همه افراد به طور برابر از امکانات برای رشد و ترقی استفاده کنند.

2ـ سالکان کوی جمال و جلال

همه انسان ها سالک کوی حقند و در این سلوک خدا را ملاقات می کنند برخی جمال خدا را و برخی جلال خدا را دیدار می کنند: قرآن می فرماید: « یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه»(10) ای انسان تو با تلاش و رنج و زحمت به سوی پروردگارت پیش می روی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.

در این آیه خطاب به همه انسان ها است که همگان مسافرانی هستند که از سر حد عدم بار سفر بسته و به اقلیم وجود گام می نهند، همگی رهرو ره عشق خدایند.

در حقیقت آیه سفرنامه سالکان کوی حق است که در این سفر عدّه ای با دیدار جمال الهی به سعادت نایل می شوند چرا که آنان نامه اعمال خود را با دست راست دریافت و مسرورانه به جمع همراهان خود می پیوندند و عدّه ای با جلال و قهر الهی روبرو می شوند و گرفتار شقاوت می گردند و نامه اعمال آن ها از پشت سر به آن ها داده می شود و گرفتار عذاب الهی می شوند.

موحّد راستین چه زن باشد و چه مرد هماره سیر خود را با حق ادامه می دهد و همه مراحل سلوک خود را همراه حق می گذراند و هرگز کثرت را بدون شهود وحدت نمی گردد، هیچ گاه رؤیت خلق، حجاب شهود خالق نمی شود، بلکه دائما خلق را آیت حق می داند و از این آیینه، جمال دلارای خالق را در سراسر آیینه های گیتی می بیند و سرانجام مظهر هدایت می شود.

در این حرکت هیچ امتیازی بین زن و مرد نیست زیرا سفر حقیقی در مراحل توحید به عهده انسانیت است که از ذکورت و انوثت مبرّا است شاهدان سالک کوی حقیقت مراحل سفر را به چهار مرحله تقسیم کرده اند:

1ـ سفر از خلق به حق و از کثرت به وحدت.

2ـ سیر از حق به حق و سفر در دریای وحدت و شهود اسماء و صفات همان واحد یکتا و یگانه.

3ـ سفر از حق به خلق و از وحدت به کثرت آثار و افعال.

4ـ سفر از خلق به خلق با صحابت و همراهی حق.

در این سفر چهارگانه بین زن و مرد فرقی نیست و هردو می توانند این سفرهای چهارگانه را داشته باشند و به مقام ولایت دست یابند.

3ـ تقرّب به خدا و تقوا معیار سلوک

بر اساس آموزه های قرآن معیار کمال انسانی تقرّب به خدا و تقوا است. انسان متقی وقایه و سپر دارد و تقوا به او بینش عارفانه می دهد، انسان با تقوا با داشتن این سفر همواره خیر و صلاح را در نظر گرفته و آن را به خدا ارتباط می دهد زیرا می داند هر خیری منشأ آن خداست و از طرفی شرّ و بدی را از خدا دور و به خود نسبت می دهد و انسان سالک به مرحله ای می رسد که اهل وقایت است و در این سپرگیری بین زن و مرد فرقی نیست هر دو می توانند این سپر را تهیه کنند.

4ـ موفق ترین راه سلوک

فکر و ذکر دو راه تعالی انسان است زنان در ذکر و مناجات که راه دل و عاطفه و شور و محبت است یا از مردان موفق ترند و یا همتای آنان، راه ذکر و مناجات راه اساسی است و راه فکر راه فرعی است زیرا راه فکر راه فراگیر نیست، اما راه دل و مناجات به روی همه در رسیدن به کمال روح قلب سلیم لازم است.(11) و زنان نوعاً از سلامت دل برخوردارند، در قیامت صاحبدلان و سالم دلان سالم اند پس در نتیجه زنان به دلیل برخورداری از سلامت دل موفق ترند.

نتیجه گیری

با توجه به مجموعه بحث ها سلوک عرفانی و رسیدن به مقام کشف و شهود اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان و مردان هر دو می توانند در این مسیر حرکت کنند و به مقام کمال نایل شوند زیرا:

اولاً: کمالات انسانی در پرتو عبادت و اطاعت حق است و این دو میان زن و مرد مشترک است و در نتیجه راه تکامل آنان نیز مشترک است.

ثانیاً: دعاها و نیایش ها از بهترین راه های تکامل انسانی است، زیرا کمال انسانی در نزدیکی به خداوندی است که علم محض و هستی خالص و قدرت صرف است و راه تخلّق به اخلاق الهی و تقرب به آن کمال عبادت ها ونیایش ها است، در این نیایش ها هیچ فرقی بین زن و مرد نیست و مهمترین مناجات و دعاها را برای زن ها و مردها یکسان تعلیم کرده اند بنابراین در کمال حقیقی که در مناجات ها و دعاها، عبادت ها را اطاعت ها ظهور کرده است سهم زن و مرد یکسان است.

ثالثاً: نصیب و بهره زن ها از مناجات و پند و اندرزگیری، اگر بیش از مردها نباشد، کمتر نیست. زیرا زن موجود عاطفی و رقیق القلب است و در راه ذات اقدس الهی، رقت دل، عاطفه و احساس نقش مؤثرتری دارد بنابراین او می تواند در این راه از مردها موفق تر باشد.

رابعاً: زن در میدان مبارزه و جهاد با هوای نفس به دلیل داشتن سلاح قوی و نیرومندی به نام دعا و نیایش و در نتیجه گریه می توانند کامیاب تر باشند چون خدای سبحان در راه تهذیب نفس مسلح تر از مردها آفریده شدند.

خامساً: گرچه جمال برای زنان سرمایه است و باید آن را به جا مصرف کنند و زکات آن که عفاف و پاکدامنی است بپردازند: «زکاة الجمال العفاف» لیکن جمال حقیقی زنان در انجذاب به سوی جمال مطلق است و باید در تحصیل آن دقت کنند از این رو آنها باید از سرمایه رقت قلب و احساس به عنوان سلاح مبارزه با کفر و فساد و اسباب تحصیل قرب و کمال استفاده کنند.

در پایان لازم است توجه شود که در تاریخ زنان فراوانی بوده اند که دارای ذوق عرفانی بوده اند و مقامات سلوک عرفانی را طی کرده اند که می توان در این رابطه به کتاب هایی چون نفحات الانس جامی و مانند آن مراجعه کرد.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

12. رسائل قیصری، ص 7.

13. فتوحات مکیه، ج 3، ص 87.

14. شرح فصوص الحکم قیصری، ج 2، ص 1332.

15. شرح فصوص الحکم تصحیح آقای حسن زاده آملی، ج 2، ص 127.

16. همان، ص 1345.

17. همان، ص 1350.

18. فتوحات مکیه، ج 2، ص 7.

19. سوره اعراف، آیه 11.

20. سوره ص، آیه 82.

21. سوره انشقاق، آیه 6.

22. در قرآن فرمود: «یوم لاینفع مال و لابنون الامن اتی اللّه بقلب سلیم» (سوره شعراء،آیه 88 ـ 89) روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا آورد.

 

اندکی صبر نمایید...