اسماء الهی از منظر امام خمینی (ره) -دکتر بیوک علیزاده و دکتر احمد حبیبیان

بحث اسماء و صفات ازمباحث مهم عرفانی است . عارفان مسلمان ، جهانی شناسی و انسان شناسی خود را بر مبنای اسماء و صفات سامان داده اند، از منظر امام خمینی (ره) اسمایی که خداوند متعال به آدم (ع) آموخت « و علّم آدمَ الاسماءَ کُلها» (بقره: آیه 31) ، از نوع الفاظ نبود ، بلکه حقایقی وجودی بود که می توان آن ها را با چشم دل رؤیت نمود . این اسماء به سه مرتبه : ذات ، صفات ، و افعال تقسیم می شوند که در حقیقت ، به صورت سلسله مراتب اند؛ یعنی تا عارف ِ واصل به درک اسم ذات نایل نشود ، نوبت به کشف مراتب دیگر نمی رسد . در این مقاله می خواهیم دیدگاه امام خمینی را درباره اسماء نحوه ظهور و تجلّی خداوند از طریق آنها را بررسی نمائیم .

اسماء الهی از منظر امام خمینی (ره)

گردآورندگان :

دکتر بیوک علیزاده استاد یار گروه فلسفه دانشگاه امام صادق (ع)

احمدحبیبیان عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی – واحد همدان

و دانشجوی دکتری فلسفه وکلام اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران

چکیده :

بحث اسماء و صفات ازمباحث مهم عرفانی است . عارفان مسلمان ، جهانی شناسی و انسان شناسی خود را بر مبنای اسماء و صفات سامان داده اند .

از منظر امام خمینی (ره) اسمایی که خداوند متعال به آدم (ع) آموخت « و علّم آدمَ الاسماءَ کُلها» (بقره: آیه 31) ، از نوع الفاظ نبود ، بلکه حقایقی وجودی بود که می توان آن ها را با چشم دل رؤیت نمود . این اسماء به سه مرتبه : ذات ، صفات ، و افعال تقسیم می شوند که در حقیقت ، به صورت سلسله مراتب اند؛ یعنی تا عارف ِ واصل به درک اسم ذات نایل نشود ، نوبت به کشف مراتب دیگر نمی رسد . در این مقاله می خواهیم دیدگاه امام خمینی را درباره اسماء نحوه ظهور و تجلّی خداوند از طریق آنها را بررسی نمائیم .

از دیدگاه امام خمینی اوّلین اسمی که با تجلّی خداوند متعال قدم به عرصه وجود می گذارد ، اسم اعظم است که مستجمع جمیع اسماء الهی است . این اسم ، ربّ و پرورش دهنده «صادر نخستین» یعنی وجود پیامبر اسلام(ص) و ذوات مقدسه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است . که همگی نور واحد و منفرداند ، و اگر در روایات آن ذوات مقدسه اسم اعظم خداوند خوانده شده اند، به لحاظ اتحاد ظاهر با مظهر بوده و منافاتی بین ظاهر و مظهر نیست . امام خمینی ، اسم اعظم را در واقع همان «مشیت الهی» می داند که توسط آن، همه چیز قدم به عرصه وجود می گذارد . از دیدگاه امام ، اسم اعظم دارای دو مقام یا دو وجه است که هر کدام حکمی جداگانه دارند : مقام «الوهیت» یا «واحدیت» و مقام «عینیّت». در منظر امام ، اسم اعظم ( علاوه بر این وجه) چهار رکن دارد که توسط چهار فرشته ، نگهبانی می شوند . هرکدام از این ارکان به نوبه خود ارکانی دارد که به سیصد و شصت رکن بالغ می شود ؛ همین ارکان نیز به نوبه خود منشأ همه اسماء لایتناهی می گردند که «کل یوم هدفی شأن» ( الرحمن : آیه 29)

دیدگاه امام در خصوص دو اسم «رحمن» و «رحیم» که از سدنه اسم اعظم اند ، این است که اولی را مرتبه «بسط وجود» و دوّمی را مرتبه «بسط کمال» می داند و در این خصوص توضیحات از زنده ای ارائه می دهد .

امام معتقد است که کثرت جهان ، همان کثرت اسماء است ، در عین حال این کثرت در دل وحدت حضور دارد و این کثرت و وحدت را تنها عارفی که دلش تجلّیگاه اسماء است درک می کند .

در منظر امام ، هر اسمی می تواند همان اسم اعظم باشد، چرا که هر اسمی به نوبه خود جامع حقایق است ، در غیر این صورت ، توحید ذاتی به خطر می افتد و خداوند متعال «کلّ»ی می شود که از اجزاء ناقص ، ترکیب
می یابد. و نیز معتقد است که هر اسمی ذو وجهین است : وجهی به سوی خداوند دارد ، و وجهی به سوی خویش و محدودیت هایش ، و بدین ترتیب راز وحدت و کثرت عالم گشوده می شود .

واژگان کلیدی :

اسماء ، صفات ، تجلّی ، اسم اعظم ، مشّیت ، الوهیّت ، عیبیّت ، وحدت و کثرت .

مقدمه :

در اینجا در پی این هستیم که به سؤالات ذیل با تمسک به جهان شناسی امام خمینی پاسخ دهیم .

1- چگونه می توان یک تصویر درستی از جهان داشته باشیم ؟

2- چگونه داده های وحی و آموزه هایی که از طریق کشف و شهود حاصل می شوند ، می توانند در حلّ معمای وحدت و تکثیر جهان راهنما باشند؟

3- چگونه امام خمینی از مدل «اسمائی بودن جهان» بهره جوید و آن را توضیح می دهد؟

در این مقاله هدف نگارندگان این است که صرفاً نظر امام خمینی را در پاسخ به این سؤالات گزارش نموده دیدگاه ایشان درباره مدل اسمائی جهان را با استفاده از آثار مختلف بر جای مانده از او گردآوری و باز سازی نمایند. برای این منظور ابتدا به سراغ تفاوت اسم و صفت می رویم .

تفاوت اسم و صفت

در صورتی که موجودی بدون وصف یا صفتی لحاظ شود ، و در عین حال عنوانی برای یک شیئ باشد ، این عنوان «اسم» نامیده می شود ، مانند : «خورشید» برای آن شیئ نورانی ، و «درخت» برای آن شیئ نامی. در مورد ذات حق تعالی در اصطلاح عرفا گاهی ذات او را با صفتی که از تجلّیات اوست لحاظ می کنند که به آن «اسم» می گویند . مانند : عالم ، قادر ، رحمن و رحیم . و در صورتی که موجودی با او صافی توصیف شود ، به آن ، «صفت» یا نعت می گویند ، مانند : زیبا ، دانشمند ، توانا و...؛ اما در مورد حق تعالی در اصطلاح عرفا هر گاه شأنی از شؤون ذات باریتعالی صرف نظر از ذات او لحاظ شود ، به آن «صفت»
می گویند . مانند : علم ، قدرت ، رحمت و...

منظور از تعلیم اسمایی که به آدم (ع) آموخته شد .

از دیدگاه امام خمینی (ره) ، اسمایی که خداوند متعال – بر اساس آیه 31 سوره بقره – به آدم (ع) آموخته شد ، اسماء و الفاظی نبودند که آموختن آنها موجب مزّیت و امتیاز آدم (ع) نسبت به فرشتگان شود، بلکه حقایقی بودند شعورمند که درک و دریافت آنها موجب کمال آدم (ع) گردید، تا آنجا که مسجود ملائکه قرار گرفت . امام (ره) در این خصوص بر این باورند که : «تعبیری که در آیه (31 سوره بقره) به کار رفته، مُشعر بر این است که اسماء یا مسماهایی که خدا به آدم (ع) تعلیم کرد ، یک سلسله موجودات زنده صاحب شعور بود که در پُشت پرده غیب از نظرها مستور بودند (زیرا ضمیر «هُم» معمولاً به جمع عاقل برمی گردد) . و البته اطلاع آدم (ع) بر اسمای آنها مانند اطلاع ، از نامهای مختلف اشیای مختلف ، نبوده است؛ و الّا فرشتگان هم پس از آن که آدم (ع) آنها را شرح داد ، مثل او می شدند و تفاوتی میان آنها و آدم(ع) باقی نمی ماند... (این علم) علمی بوده است توأم با کشف حقیقت وجود آنها ، یعنی مسّماهای آن اسم ها... پس آنهایی که خدا بر فرشتگان عرضه داشت . موجودات عالی و نا پیدایی هستند که نزد خداوند قراردارند ، و هر اسمی را در این جهان ، خداوند به برکت آنها ایجاد کرد ، و آن چه در زمین و آسمانها است ، از پرتو آنها می باشد» . (بدیعی محمد ، 1386 ، صص 410و141)

مراتب اسم

همان گونه که گفته شد ، از منظر امام (ره) اسماء الهی حقایقی هستند که آنها را باید با چشم دل دید و دریافت . از دیدگاه ایشان ذات اقدس الهی در سه مرتبه و مقام تجلّی می کند : گاهی در مقام ذات ، و گاهی در مقام فعل و گاهی در مقام صفات . بدین ترتیب تمام اسماء الهی به سه مرتبه ذاتی افعالی و صفاتی تقسیم می شوند . این تجلّی ها را امام (ره) در عالم واقع ، یک تجلّی بیشتر نمی دانند . در واقع این قلب عارف است که به علّت اسارت در عالم کثرت وجود را «وجودات» و تجلّی یگانه «تجلّی های سه گانه در می یابد ، لذا می فرماید : «اسم (مراتبی دارد) : اسم در مقام ذات ، اسم در مقام صفات ، اسم در مقام تجلّی فعلی . (به عبارت دیگر) : تجلّی ذات بر ذات ، تجلّی ذات بر صفات ، و تجلّی ذات بر موجودات .
(منظور از) تجلّی بر موجودات ، تجلّی ای است که این تجلّی را وقتی ما بخواهیم تعبیر کنیم می گوئیم : وجوداتِ ما این یک تجلّی است ، یک نوری است که در آئینه های متکثّر می تابد . (هر چند مثال دور دستی است) ، امّا صد تا آئینه که اینجا بگذارید و نور شمس ، یا این نور (هر نوری) در آن منعکس
می شود، به یک اعتبار می گوید : صد تا تور است ، نور آئینه همان نور است . متنها محدود است ، صدتا است ، لیکن همان نور است ، همان جلوه شمس است... (ربانی خلخالی، علی اصغر، 1358، صص 96 و 97)

اسم اعظم

امام خمینی (ره) با تکیه بر قاعده «الواحد لایَصدر عَنه الّا الواحد « ظهور و تجلّی اسماء را بر منهج طولی بودن اسماء الهی – و به عبارت رساتر- محیط و محاط بودن اسماء نسبت به یکدیگر تفسیر می کنند؛ راهی که اکثریت فلاسفه و عرفا پیموده اند . امام (ره) با اعتقاد راستین به تجلّی خداوند در دو مرتبه «فیض اقدس» و «فیض مقدس» - که اوّلی تجلّی ذات بر ذات ، و دومی تجلّی ذات بر اسماء موجودات است –
بر این باوراند که اوّلین مخلوقی که در مرتبه فیض اقدس ظهور به هم رسانید ، خلیفه کبری و یا به تعبیر ایشان: «حقیقت محمدیه (ص) بود.» این حقیقت عظمی لازم بود که با واسطه ای از وسائط الهی ، قدم به عرصه ظهور بگذارد ، و آن واسطه «الله» یا اسم اعظم بود . اسم اعظم از منظر امام خمینی (ره) ، این اوصاف را دارد :

1- مستجمع جمیع اسماء و صفات الهی است .

2- در جمیع مظاهر و آیات الهی ظاهر می شود .

3- ذات اقدس الهی و خلیفه اش را متعیّن می سازد .

4- هیچ اسمی نمی تواند به ذات اقدس الهی مرتبط شود مگر با واسطه آن .

بیان امام (ره) در خصوص اسم اعظم ، این گونه است : «اوّلین چیزی که از حضرت فیض اقدس و خلیفه کبری بهره مند می شود ، حضرت اسم اعظم است . یعنی ، اسم «الله» به حسب مقام تعینه که مستجمع جمیع اسماء و صفات است و در جمیع مظاهر و آیات ظاهر می شود . پس تعیّن اول برای حقیقت لا متعین (هویت غیبیّه) همان کلّ تعیّنات و ظهورات است . و هیچ یک از اسماء و صفات به این فیض اقدس مرتبط نمی شود ، مگر به توسط اسم اعظم بنا بر ترتیب معین : هر کدام حسب مقام خاصّش نسبت به آن اسم». (امام خمینی (ره) ، 1384، ص 17)

اسم اعظم ربّ خلافت محمدیه (ص)

گفته شد که حقیقت محمدیه (ص) یا خلیفه کبری ، منشأ ظهور اسم اعظم گردید . اما نباید از این حقیقت غفلت کرد که : حقیقت محمدیه (ص) گاهی در مقام لا تعیّن است که در حاق وجود حق تعالی در نشئه لا اسمی و لا رسمی ، حضور دارد . پیش تر گفته شد که خداوند به وسیله اسم اعظم این حقیقت را به منصه ظهور آورد ؛ بنابراین ، در عین حال که اسم اعظم مدیون وجود این حقیقت عظمی و خلیفه کبری است ، در عین حال رب و پرورش دهنده خلافت محمدیه (ص) است . همان طور که جبرئیل و دیگر فرشتگان به لحاظ وجودی وام دار نبّی اکرم اند ، به لحاظ پرورش و سیر وجودی این ذات نورانی و دیگر معصومین صلوات اله علیهم اجمعین ، معلم و مربی آنها هستند . امام (ره) در خصوص نقش اسم اعظم در تربیت حقیقت محمدیه (ص) چنین می گویند : «اولین اسمی که لازم خود را اقتضا نمود ، اسم اعظم «الله» بود که ربّ عین ثابت محمدیه (ص) و حضرت جامع همه حقایق اسمائیه است . پس این اسم «الله» به صورت عین ثابت محمدیه (ص) در نشئه علمیه ظاهر گشت و ارتباط ، حصول یافت . یعنی ارتباط ظاهر با مظهر ، روح با قلب ، و بطون با ظهور، پس عین ثابت انسان کامل ، اولین ظهور در نشئه اعیان ثابته ، و اولین مفتاحِ مفاتیح خزائن الهیه ، و اولین گنج مخفی ربّانی ، بوسیله حبّ ذاتی در حضرت الوهیت است .» (همان ، ص 30)

مظهر همان حقیقت محمدیه (ص) است ، لیکن در مقام ظهور بروز است که این در حقیقت (اسم الله و حقیقت محمدیه (ص)) از هم تفکیک می یابند .

اسم اعظم همان مشیّت است

امام (ره) بر خلاف بسیاری از مفسّرین بر این اعتقاد نیستند که «باء» در «بسم الله الرّحمن الرّحیم» ، «باء» استعانت باشد ، یعنی بگوئیم : به «اسم الله» استعانت می جوئیم ، بلکه معتقدند که اسم «الله» در آیه شریفه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» ، «باء تجلّی» است ؛ یعنی باید بگوئیم» با اسم «الله» است که مشیت الهی در مقام فیض اقدس و مقدس تجلّی یافت ، لذا فرمودند : «باید دانست که بسم الله در هر سوره به حسب مسلک اهل معرفت متعلق است به خود آن سوره ، نه به «استعین» و یا امثال آن ، زیرا که «اسم الله» تمام مشیت است به حسب مقام ظهوری ، و مقام فیض اقدس است به حسب تجلّی احدی ؛ و مقام جمع احدی اسماء است به حسب مقام واحدیت ، و جمیع عالم است به اعتبار احدیت جمع که کون جامع است و مراتب وجود است در سلسه طولیه صعودیّه و نزولیّه، و هر یک از هوّیات عینیّه است در سلسله عرضیّه» (امام خمینی، 1371 ، ص 651)

همان طور که ملاحظه می کنیم «باء» بسم الله ، علاوه بر مشیت ، نقش های دیگری نیز ایفا می کند که عبارتند از : «فیض اقدس» ، «جمع احدی» و «جمیع عالم» ، چه سلسله طولیّه عالم و چه در سلسله عرضیّه؛ که البته هر یک از این مقامات به اعتبار خاصی است مانند : «تجلّی احدی» ، «واحدیت» و «کون جامع» که شرح هر کدام از این ها به طول می انجامد .

اسم اعظم جامع تمام اسماء الهی است

واجب الوجود ، و جودش ایجاب می کند که مستجمع همه کمالات باشد . کمالات واجب الوجود یا جنبه جمالی دارد و یا جلالی . یعنی خداوند از یک سو دارنده همه صفات و اسمایی است که از طریق رحمت واسعه اش به کلیه موجودات سرازیر می شود ، و از سوی دیگر ، حضورش و عواملی که بر اثر اختیار ، عرصه آفرینش را به ظلمت و تباهی می کشانند . لازم می آید که ذات اقدس الهی با صفات و اسمایی چون «انتقام» ، «عدالت» «حسابگری» و نظایر آن ، فرصت میدان داری این عناصر شرور را از آنها سلب نماید . لذا خداوند متعال با صفات قهریه همراه با صفات لطف و رحمت ، نظام آفرینش را به احسن وجه اداره می کند . این کمالات در صورتی می تواند به سراسر مخلوقات جریان یابد که واسطه ای که در بر دارنده همه این کمالات است ، وجود داشته باشد، چرا که «از واحد جز واحد صادر نمی شود». و آن واحد مخلوقٌ به همان اسم اعظم است .

امام درباره نقش اسم اعظم در این باره چنین می فرمایند: «همانا اسم اعظم «الله» همان احدیت جمع حقایق اسمائیه جلالیه و جمالیه و لطفیّه و قهریّه است . بین آن و بین مقام غیبی و نور اقرب نیست مگر به ظهور بطون ، و بروز و کمون . اسم اعظم ، تمام اسماء است یا وحدت جمعی و بساطت احدی که از کثرت منزه است و از اعتبار و حیثیّت ، مقدس . همان طور که روح تو با اشراقات ملکوتی روشن گردید به این که هویت غیبیّه در عالمی از عوامل ظاهر نمی شود ، و نورش در هیچ آئینه ای از آئینه ها منعکس نمی گردد ، مگر از وراء حجاب» . (امام خمینی ، 1384 ، ص 44)

اسم اعظم و اسماء تابعه

تمام اسماء که هر کدام واسطه ظهور کمالات خداوند در عرصه آفرینش اند ، در واقع تابعی از توابع اسم اعظم اند . یعنی گوئی اسم اعظم مادری است که تمام اسماء را در آغوش دارد و آن ها را پرورش می دهد . در منظر امام خمینی «اسم اعظم عبارت است از آن اسمی و علامتی که واجد همه کمالات حق تعالی است بطور ناقص – یعنی نقص امکانی – و واجد همه کمالات الهی است نسبت به سایر موجودات به طور کمال. این موجوداتی که دنبال آن اسم اعظم می آِند ، اینها واجد همان کمالات هستند ، منتها به اندازه سعه هستی خودشان ، و به اندازه سعه وجودی خودشان ، تا برسد به همین موجودات مادّی .این موجودات مادی را که ما خیال می کنیم یک موجودی است که علم ندارد ، هیچی ندارد ، قدرت ، علم و ... هیچ یک از کمالات را ندارد ، این طور نیست ...» (ربانی خلخالی ، علی اصغر ، 1358 ، ص 24)

مقامات اسم اعظم از دیدگاه امام (ره)

اسم اعظم در مقام «الوهیت و واحدیت» حکمی دارد ، و در مقام «حقیقت عینیّه» حکم دیگر . به نظر امام (ره) این اسم «به حسب مقام الوهیت و واحدیت اسمی است که جامع همه اسماء الهی است ؛ جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آن ها باشد و به منزله هسته ای باشد برای درخت ها که تنه و شاخ ها و برگها همه از هسته است . یا هم چون شامل بودن جمله اجزایش مانند لشکر که شامل فوج ها و افرادش است . و این اسم به اعتبار اول (الوهیت و احدیت) و بلکه به اعتبار دوم (عینیت) بر همه اسماء حکومت دارد . و همه اسماء مظهر اویند و به حسب ذات بر همه مراتب الهیّه مقدم است . و این اسم به تمام حقیقت خود تجلّی نمی کند مگر برای خودش و برای آن کس از بندگان خدا که جلب رضایت حق را کرده باشد ، و آن بنده مظهر تام او گردیده باشد ، یعنی صورت حقیقت انسانیت که صورت همه عوالم است . و اما اسم اعظم به حسب حقیقت عینیّه عبارت است از انسان کامل که خلیفه الله در همه عوالم است . و او حقیقت محمدیّه(ص) است که عین ثابتش در مقام الهیّت با اسم اعظم متحد است و دیگر اعیان ثابته ، بلکه دیگر اسماء الهیه از تجلیّات این حقیقت است ، زیرا اعیان ثابته تعیّن های اسماء الهی می باشند . و تعیّن هر چیزی در خارج ، عین آن چیزی است که تعیّن یافته ، و چیزی جز آن نیست . بلی در مقام عقل است که تعیّن با متعیّن غیریت دارد . پس اعیان ثابته عین اسماء الهی هستند . پس عین ثابت از حقیقت محمدیّه(ص) عین اسم الله الاعظم است . و سایر اسماء و صفات و سایر اعیان از مظاهر آن و فروع آن است . و به اعتبار دیگر از اجزاء آن است .

پس حقیقت محمدیه (ص) بود که از همه عوالم ، از عوالم عقل گرفته تا عالم هیولی ، تجلّی کرد و جهان سراپا ظهور ان حقیقت و تجلّی آن است .» ( امام خمینی ، 1359 ، ص 146 و 147)

بنابراین تفاوت این مقام ، تفاوت در ظاهر و مظهر است . یعنی اگر اسم اعظم را در وعاء علم الهی لحاظ کنیم ، در حقیقت ، آن را در جایگاه الوهیت قرار داده ایم ، یعنی منزلت این اسم منزلت یلی اللهی و خدایی است . هنوز وقت آن نرسیده که قدم به عرصه وجود – وجود امکانی – بگذارد کافی است که تند باد اراده تکوینی (انما امره اذا اراد شیئاً ان یقولَ لَهُ کُن فیکون) (یس ، آیه 82)

بر آن بتازد و آن را در بستر عینیّت یعنی انسان کامل – که هم او خلیفه الهی است – قرار بدهد . از دیدگاه امام رابطه اسم اعظم و اسماء تابعه ، همان رابطه انسان کامل با تمام موجودات است . اسم اعظم و اسماء تابعه آن در وعاء علم الهی ، و انسان کامل و دیگر مخلوقات عینی در مقام عینیّت و واقعیت . اگر اسم اعظم نسبت به اسماء تابعه اش ، ظاهر و آنها مظاهر اویند ، عین ثابت انسان کامل هم ظاهر است و همه موجودات مظاهر او هستند . و از سوی دیگر ، اسم اعظم و توابع آن ، ظاهرند و انسان کمال و مخلوقات ، مظاهر آن . ظاهر بودن و مظهر بودن دو امر بدین معنا است که آن دو امر با هم متحدند و از هم جدا نیستند . برای این دو امر منحد می توان به مثال روح و بدن تمسک جُست . یعنی روح ظاهر است و اعضای بدن مظاهر آن و این تشبیه بلیغی است .

ارکان چهارگانه اسم اعظم از دیدگاه امام (ره)

گفته شد که اسم اعظم توابعی دارد که در ان توابع تجلّی می یابد ، ونیز به بیان آمد که رابطه اسماء با اسم اعظم یک رابطه طولی و منسجم است . یعنی هر چه به بالاتر می رویم ، روی به وحدت داریم و هر چه پائین تر می آئیم با کثرت روبرو می شویم . بر اساس روایات واصله از معصومین صلوات الله علیهم اجمعین ، چهار فرشته اند که چهار اسم از اسماء الهی را نگهبانی می کنند . یعنی : عزرائیل ، اسرافیل ، میکائیل ، جبرائیل که به ترتیب بر اسماء مُمیت ، مُحیی ، رازق و عالم بودن خداوند متعال گماشته شده اند . هر کدام از این فرشتگان نقش خود را در سه عالم : نفس ، مثال (برزخ) و طبع (ماده) ایفا می کند که در واقع هر کدام دارای دوازده رکن و مقام هستند . هر رکن از این ارکان دوازده گانه نیز دارای سی رکن و مقام اند که مجموعاً سیصد و شصت مقام می شود . و این تعداد امهات اسماء اند که از آنها نیز تعداد
بی شماری از اسماء ظاهر می گردد. بیان امام(ره) در این باره چنین است : «و ارکان چهارگانه یا موت و حیات و رزق و علم است که چهار فرشته بر آنها گماشته شده اند . چنانچه فیض گفت . و یا ارکان چهارگانه ، خود آن چهار فرشته اند که در حقیقت به یک چیز بر می گردند و حقیقتشان یکی است . و دوازده رکن به اعتبار مقاماتی است که این فرشتگان در آن سه عالم (نفس و مثال و طبع) دارند ، زیرا حقیقت عزارائیلی را مثلاً در عالم طبع مقام و شأنی است و مظاهری در عالم طبع دارد ، و در عالم مثال او را مقام و شأنی است و مظاهری در آن عالم دارد . و همچنین در عالم نفوس کلیه دارای مقام و شأنی است و او را مظاهری است در آن عالم . و این مقامات سه گانه در زیر سلطنت مقام چهارم (عقل) مسخرند و هر چه انتقال و ارتحال از صورتی دیگر در عالم طبیعت واقع می شود ، بوسیله مظاهر این فرشته مقرب الهی انجام می گیرد ، زیرا انجام این گونه امور بی ارزش و پست با دست خود عزرائیل بدون آنکه اعوان و سپاهیانش دخالت داشته باشند واقع نمی شود ، بلکه امکان وقوع ندارد ، و در حقیقت هم اینگونه کارها در دست خود عزرائیل است . چون ظاهر و مظهر با هم اتحاد دارند .» (امام خمینی، 1359 ، صص 153و 154)

امام خمینی (ره) در خصوص اسماء سی گانه نظر ویژهای دارند . ایشان می نویسند : «اسماء سی گانه که برای هر رکن آفریده شده اند به حسب اسماء و کلیاتشان می باشند و گرنه به حسب جزئیاتشان به شماره درست در نیایند و بی نهایتند . و آن اسماء از نقطه عقل که نقطه الهیه است تا هیولی از حیث نزول ، و از هیولی تا نقطه عقل در مقام صعود ، به منزله دایره ای است که دوازده برج دارد و یا دوازده ماه است و هر برج یا ماهی سی درجه یا سی روز است تا آنکه سیصد و شصت درجه یا سیصد و شصت روز برسد .» (امام خمینی ، 1359 ، ص 156)

دیدگاه ویژه امام (ره) در مورد اسماء «رحمن» و «رحیم»

داود قیصری از عرفای بنام معتقد است که : اگر کلیات را «شرط حقیقت وجود بدانیم می توان بر این کلیات عنوان «رحمن» قرار دهیم . اگر حقیقت وجود را در عین کلیات ، جزئیات در نظر بگیریم به اسم «الرحیم» میرسیم . امام (ره) ضمن ارج نهادن به این دیدگاه ، پا را فراتر می گذارند و می فرمایند : اسم «الرحمن» مرتبه بسط وجود ، و اسم «الرحیم» مرتبه بسط کمال و وجود است . توضیح کلام امام (ره) این است که ذات اقدس الهی از آنجا که منبع فیض و دهش است ، بر اساس حب ذاتی و گنج نهانی بر خلقت جهان اراده فرمود . لازمه این ایجاد و فیض ، رحمت واسعه او بود ، لذا بر اساس همین رحمت واسعه است که موجودات قدم به عرصه وجود نهادند . امام (ره) این مرتبه از ایجاد را مبتنی بر اسم «الرحمن»
می دانند . و آنگاه که همین موجودات برای هدایت تکوینی مبتنی بر رحمت ، راه کمال پیش می گیرند با اسم «الرحیم» روبرو می شویم . سخن امام (ره) پس از ذکر جملات مرحوم قیصری در مقدمه شرح فصوص الحکم چنین است : «من می گویم ؛ اینکه قیصری گفته : هر چند به یک توجیه صحیح است ولی مناسب تر آن بود که بگوید : مرتبه اسم «الرحمن» را مرتبه بسط وجود به همه عوالم – چه کلیاتش و چه جزئیاتش – قرار می داد ، مرتبه اسم «الرحیم» را مرتبه بسط کمال وجود قرار می داد – به کلیات و جزئیاتش - ، زیرا رحمت رحمانیّه و رحیمیّه ، همه چیز را قرا گرفته و به همه عوالم احاطه دارد . پس آن دو، عبارتند از تعیّن مشیّت و مقام تعقل ، و مقام نفس تعیّن در تعیّن است . پس بهتر آن است که گفته شود اگر حقیقت وجود به شرط بسط اصل وجود گفته شود ، پس آن عبارت می شود از مرتبه اسم «الرحیم» . (همان ، صص 82-84)

نکته مهم در این فراز از تقریرات امام (ره) این است که هر چند دو اسم رحمن و رحیم فراگیرترین اسماء در گستره آفرینش اند . لیکن هر دو نسبت به مقام مشیّت متعیّن و محدوداند . و این به عینیّه همان سخن امام صادق (ع) است که فرمود : اولین مخلوق خداوند مشیّت است و به وسیله مشیّت است که همه چیز آفریده شد .

کثرت اسماء ، منشأ کثرت جهان

امام (ره) بر این باور است که ذات اقدس الهی در مرتبه و جایگاه رفیع خود ، خالی از هر نوع تعیّن و محدودیت است ، لذا در آن جایگاه ، مطلقاً کثرتی وجود ندارد ، لیکن این ذات بی نظیر در اسم اعظم تجلّی پیدا می کند ، اولین تعیّن محدودیت در صفحه وجود شکل می گیرد . هر چه وجود در مراتب پائین تر نزول می یابد ، این تعیّن ها نیز بیشتر می شود . بر اساس این تعیّن ها است که کثرت جهان شکل می گیرد. دیدگاه امام (ره) در این خصوص در کتاب شریف مصباح الهدایه چنین ترسیم شده است :«پس خداوند متعال ، آنگاه که اراده فرمود که موجودات به منظور رؤیت نفس و کمالات ذاتیش در آئینه ای کامل و جامع، ظاهر شود ، به اسم اعظم اَتّمی که دارای مقام احدیت جمع بود ، تجلّی نمود . پس ، از این تجلّی ،
آسمان های ارواح و زمین های اشباح نورانی گردید . پس تمام مراتب وجودی و حقایق نزولی و صعودی ، نتیجه تعیّن تجلّی ذاتی است که به وسیله اسم اعظم ماصل گردید. پس مقام خلافت ، مقام استجماع تمام حقایق الهی و اسماء مکنون و محزون است . و از آنجا که در وجود از ناحیه خداوند متعال ، حجابی وجود ندارد ، پس حجاب ناشی از تعیّنات و حدودات است . و در آنجا که از ناحیه عالم قدس تعیّنی وجود ندارد، پس حجابی نیست . در این صورت ذات او به ذات خودش در اشیاء ظاهر گردید و بر حدّ اطلاق او ، زمین و آسمان نورانی شد : «و اشرقت الارض بنور ربّها» . نوری که حقیقت اطلاقی جامع برای کل حقایق و تعیّنات مشهود و معلوم در همه عوالم وجود است ، و این تعیّنات از ناحیه عالم کثرت و جنبه خلقی است . «و ما اصابک مِن سَیّئهٍ فمن نفسِکَ» . پس کی که حقیقت استهلاک وجود منبسط را بداند ، و دریابد که ذات واجب احاطه قیّومی داشته و هیچ نسبتی بین او و خلقش نیست و از هر تعیّنی منزه است ، برای او معرفت این ظهور ذاتی و تجلّی اسمایی و صفاتی ممکن می شود . پس ، با وجود تجلّی به اسماء و در هیاکل موجودات ، این تجلّی ، ذاتی خواهد بود بدون همراهی با آلودگی های تعیّن و همگونی با ساکنان عالمی از عوالم وجود.» (امام خمینی ، 1384 ، ص 51)

این کثرت اسمایی که از تعیّن ها بر می خیزند ، هرگز با وحدت اطلاق ذات احدیّت منافاتی ندارند، چرا که ذات حضرت حق تعالی به مثابه نوری است که همه اشباح و هیاکل موجودات را نورانی نموده و به هر کدام از آنها هویت وجودی عطا می فرماید . امام خمینی (ره) در بیشتر آثار عرفانی خود به این نکته اشاراتی دارند که در اینجا به ذکر یک نمونه می پردازیم : «اگر آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع و با آن تجلّی ، موجود فرموده ؛ اگر آنی آن تجلّی بر داشته شود ، تمام موجودات لاشیئ اند ... آن تجلّی و نور ، اصل حقیقت وجود است یعنی اسم «الله» هست : «الله نور السموات و الارض» یعنی (همه چیز) جلوه خدا است و ... وجود سموات و ارض ، عبارت از نور است . از خدا است و آن قدر فانی در او است که : «الله نور السموات و الارض» ، نه اینکه به واسطه الله : «یتنّورالسموات و الارض» . این یک نحوه جدایی را
می فهماند . هیچ موجودی در عالم نداریم که یک نحو استقلالی داشته باشد . (ربانی خلخالی ، 1357 ، صص 103 ، 104 و 40)

معظم له در جای دیگر لفظ «الله» را به جای نور بکار میگیرند و به پیروی از ابن عربی که فرمود : «ظهر الوجود به «بسم الله الرّحمن الرّحیم» معتقدند که بوسیله اسم «الله» است که همه تعیّنات و موجودات امکانی ظاهر می شوند و هر اسمی به تبع مظهر خود تحقق یافته ، و در این تعیّنات و محدودیت ها است که کثرت به وقوع می پیوندد . نکته بسیار مهمی که امام (ره) در این خصوص عنوان می کنند این است که : اسم «الله» به حسب تحقق مقدم بر مظاهر خود می باشد ولی در مقام تعیّن متأخر از آنها و معنی این سخن این است که مقام تحقق و قیومیّت بر اسماء شأن وجودی دارد . و مرتبه تعیّن و محدودیت شأن عدمی . بنابراین جایگاه اسم اعظم اَجَلّ از آن است که در مقام تعیّن بر اسماء تابعه خود تقدّم داشته باشد . بیان امام (ره) در کتاب شریف اسرار نماز چنین است : «چنانکه گفته اند : ظهر الوجود به «بسم الله الرّحمن الرّحیم» پس اگر کثرت مظاهر و تعینّات را ملاحظه کنیم ، هر اسمی عبارت از ظهور آن فعل یا قولی است که در تلو آن واقع شود. و سالک الی الله اول قدم سیرش آن است که به قلب خود بفهماند که به اسم «الله» همه تعیّنات ، ظاهر است . بلکه همه «خود» اسم «الله» هستند . و در این مشاهده ، اسماء مختلف شوند و سعه ضیق ، و احاطه هر اسمی تابع مظهر است و تبع مرآتی است که در آن ظهور کرده و اسم «الله» اگر چه برحسب تحقق مقدم بر مظاهر است و مقدّم و قیّوم آنها است ، ولی ب حسب تعیّن ، متأخّر از آنها است ، چنانچه در محل خود مقرر است .» (امام خمینی ، 1358 ، ص 81)

قلب عارف تجلّی گاه اسماء الهی

سؤال مهمی که همواره مطرح بوده است این است که : چگونه جهان در عین وحدت ، کثرت است؟ پاسخ عمده ای که امام (ره) و همفکرانشان به این سؤال می دهند این است که قلب انبیاء و اولیاء الهی به عنوان انسان کامل و خلیفه خداوند محل تجلّی اسماء الهی است . از آنجا که بر اساس قرآن کریم ذات اقدس الهی همواره در شأن و مقام تجلّی و فیض است : «کل یومٍ هُوَ فی شأنٍ» (الرحمن : آیه 29) لذا اختلاف قلوب آنها موجب اختلاف در تجلّیات و در نتیجه کثرت اسمایی می گرد . امام (ره) می فرمایند : «و چون ذات مقدس حق جلّ و علا به حسب ـ کل یوم هدفی شأنٍ» (الرحمن : آیه 29) در کسوت اسماء و صفات ، تجلّی به قلوب انبیاء و اولیا کند ، و به حسب اختلاف قلوب آنها تجلّیات مختلف شود و کتب سماویّه که به نعت ایحاء (وحی کردن) به توسط ملک وحی ، جناب جبرائیل بر قلوب آنها نازل شده ، به حسب اختلاف این تجلیّات و اختلاف اسمایی که مبدیئت برای آن دارد مختلف شود – چنانچه اختلاف انبیاء و شرایع آنها نیز به اختلاف دول اسمائیه است – پس هر اسمی که محیط تر و جامع تر است . دولت او نیز محیط تر ، و نبوت تابعه او محیط تر و کتاب نازل از او محیط تر و جامع تر است .» (امام خمینی ، 1372 ، ص 309)

امام (ره) نحوه تجلّی اسماء الهی را بر قلب اولیاء الهی به طریق قاعده اشرف فالاشرف ، و الاخس فالاخسّ ترسیم می کنند . یعنی عارف و اصل ابتدا اسمایی را دریافت می کند که آنها بر اسماء دیگر احاطه داشته باشند .

چرا چنین نباشد ؟ زیرا عارف تا وحدت را در نیابد متوجه کثرت نمی شود . عارف ابتدا لذت درک اسم اعظم را می چشد ، آنگاه اگر به او اذن دهند سفر خود را از سیر مِنَ الحق الی الحق ، به سیر من الحق الی الخلق بالحق ، ادامه می دهد . یعنی از وحدت به کثرت تنزّل می یابد . عبارت امام(ره) چنین است .«با همین تجلّی بود که کمّلین از اولیاء خدا اسماء و صفات و لوازم آنها و لوازم ِ لوازم آنها را تا آخرین مرتبه وجود مشاهده نمودند و اعیان ثابته همه حقایق و هویات را دیدند ، و البته تجلّی به بعض از اسماء بر تجلّی اسم دیگر مقدم بود . پس ابتداءً به اسماء محیطی تجلّی کرد و در حجاب آن اسم محیط به اسم محاط تجلّی نمود . پس اسم «الله» و اسم «الرحمن» چون به دیگر اسماء احاطه داشتند ، تجلّی برای دیگر اسماء به واسطه آن دو اسم شد و این یکی از اسرار سبقت رحمت حق بر غضب است ، و تجلّی به اسم «الله» اولاً بر سایر اسماء ، و به توسط اسم «الله» بر دیگر اسماء ؛ ثانیاً بر اعیان ثابته تجلّی شد و بر اعیان خارجی برای بار سوّم تجلّی شد ، در تجلّی بر انسان کامل با اسم «الله» بود ، بدون این که اسمی از اسماء و یا صفتی از صفات واسطه باشد ... و چون آدم (ع) مظهر اسم الله اعظم بود ، لیاقت خلافت را در همه عوالم به دست آورد .» (امام خمینی ، 1359 ، ص 143)

هر اسمی جامع همه حقایق است

یکی از مهمترین نکاتی که امام خمینی (ره) در خصوص شاکله اسماء الهی به آن تفطّن یافتند و با این کشف و ادراک راه شرک ذاتی را مسدود نمودند ، این نکته است که : تنها اسم اعظم نیست که جامع همه کمالات ذات اقدس الهی است ، بلکه هر اسمی نیز به نوبه خود جامع همه کمالات است ، با این تفاوت که اسم اعظم همه کمالات را ظاهر می کند ولی سایر اسماء به تناسب نقشی که در آفرینش ایفا می کند ، کمالی از کمالات خداوند را ظاهر و دیگر کمالات را در بطن خود نهان می دارد . به عنوان مثال : اسم «منتقم» عدل الهی را آشکار ، و رحمت الهی را پنهان می کند . اگر هر اسمی بخشی از کمالات خداوند را دارد باشد، معنای این سخن این است که ذات اقدس الهی از مجموع اسماء ناقص که هر کدام جزئی از کمالات او است ، ترکیب یافته و این ، یعنی شرک ذاتی که با احدیت و بساطت حق تعالی منافات دارد . امام (ره)
می فرمایند : «بر حذر می دارم تو را از اینکه درمورد قول ما که گفتیم :«همانا اسم «الله» اعظم نزدیکترین اسماء نسبت به عالم قدس ، و اولین مظهر او مظاهر فیض اقدس به اعتبار اِشتمالش بر تمام اسماء و صفات است» ، این گمان را داشته باشی که سایر اسماء الهی نسبت به حقایق اسماء غیر جامع و در تجوهر ذاتشان ناقص اند . این گمان کسانی است که به اسماء الهی کفر ورزیده و در آن الحاد نموده اند و از انوار وجه الله محروم گردیدند ،بلکه ایمان به اسماء الهی این است که اعتقاد داشته باشی که هر اسمی ، ذات مقدس خداوند متّحدالذات است و همه اسماء نسبت به هم متحدند ، و عینیّت صفات ، با ذات و عینیّت بعضی صفات با بعضی دیگر ، نیز این گونه است . و اما سخن ، که گفتیم : فلان اسم کذایی از اسماء جلال ، و بهمان اسم از اسماء جمال ، این اسم «رحمن و رحیم» و آن اسم «قهّار و جبّار» است به علت ظهور هر ان چیزی است که به آن اختصاص دارد ، و آن چه که مقابل او است در باطن او نهفته است . پس بنابراین در «رحیم» رحمت در او ظاهر و خشم در او باطن است و در اسم «جمال» جمال ظاهر است و جلال باطن . و در اسم جلال بالعکس . ظاهر در باطن پنهان است و باطن در ظاهر مستّقر است، و همین طور اول او آخر ، و آخر او اول ... اما اسم «الله» الاعظم ، ربّ تمام اسماء است و آن در حد اعتدال و استقامت است و برزخیّت کبری از آن او است . نه جملش بر جلال ، و نه جلالش بر جمال غلبه دارد . نه ظاهر بر باطنش ، و نه باطن بر ظاهرش حکومت دارد . پس او ظاهر است در عین بطون ، و باطن است درعین ظهور . اول است درعین آخریّت و آخر است در عین اولیّت . پس این حققیت را بشناس چرا که باب وسیعی است برای معرفت .» (امام خمینی ، 1384 ، صص 19-20)

هر اسمی دو وجه دارد (عنوان و تیتر) از دیدگاه امام (ره) چه اسم اعظم و چه توابع آن ، دو وجهی هستند : یک وجه به سوی خود و تعیّناتش ، و یک وجه به سوی خدا. در وجه اول حاوی احکام کثرت است ، و در وجه دوم فانی او خدا است و هیچ تعیّن و محدودیتی ندارد . امام (ره) بدین طریق مسئله وحدت در عین کثرت ، و کثرت در عین وحدت را تبیین می کنند : «پس بدان که برای این اسماء الهی دو وجه وجود دارد : وجهی به سوی خودش و تعیّناتش ؛ و به وسیله این وجه است که احکام کثرت و غیریّت ظاهر می شود و برای این احکام لوازمی در حضرت علمیه و تأثیر در امر و خلق وجود دارد . و وجه دیگر به سوی حضرت غیب مشوب و مقام فیض اقدس است که فیض اقدس هم فانی در ذات احدی و مستهلک در غیب هویّت است . و به وسیله همین وجه است که تمام اسماء و صفات ، فانیه الذات اند ، و انیتشان تحت کبریای احدیّت مظهور است و در این مقام هویت و ماهیّتشان غیر متکثّر است .» (امام خمینی ، 1384، ص 22)

نقد امام (ره) بر اشتراک لفظی بودن اسماء الهی

برخی از عرفا از جمله قاضی سعید قمی معتقدند که اسماء الهی اشتراکشان ، اشتراک لفظی است ، یعنی صفت علم در ذات اقدس الهی یک معنا است و در مخلوقاتش ، معنای دیگر . معتقدین به اشتراک لفظی اسماء الهی برای فرار از تشبیه خالق به مخلوق ، قصدشان این است که خداوند متعال را از داشتن صفات مخلوقات منزه کنند ، غافل از این که در آلودگی شرک صفاتی گرفتار شده اند . امام (ره) با تکیه بر قاعده متین و استوار «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس یشئٍ منها» ، این نظر را مردود دانسته می فرمایند : «مقصود حکمای عظام و اولیای کرام از عینیّت صفات با ذات مقدس خداوند ، جز این نیست که وجود حقیقی با ذات جمیعش صلاحیت حضور متغایرات را دارد و در آن ذات کثرات با هویت و خدایی جمعی ، منزّه از شائبه کثرت جمع شوند . پس زبان حکمای متألّه برای افاده این امر عظیم که علم به آن اجلّ معارف الهی است بر این ناطق است که : بسیط الحقیقه تمام موجودات است با وحدت جمعی الهی. و عرفای کامل فرموده اند : ذات احدی با فیض اقدس یعنی خلیفه کبری از حضرت واحدیت ودر کسوت صفات و اسماء، ظاهر گردیده و بین ظاهر و مظهر اختلافی جز اعتبار نیست .» (امام خمینی، 1384، ص 26)

وجه شرک آمیز بودن اعتقاد به اشتراک لفظی اسماء بر اساس سخنان امام (ره) این است که هر اسم از جامعیت کمالات خداوند متعال خالی باشد و این جز شرک ذاتی که با بساطتش منافات دارد ، نیست .

ملاک امام (ره) برای تقسیم اسماء سه گانه :

ذات ، صفات و افعال

امام (ره) نظر ابن عربی و پیرو دانش که ملاک تقسیم صفات ذات و صفات افعال را «قوت ظهور هر کدام از این جهات سه گانه را در اسماء می داند به طوری که ظهور هر کدام قوی تر باشد تابع آن می شود.» قبول ندارند و بر این ملاک و میزان اشکال وارد می کنند و آن را خلاف ذوق عرفانی می دانند و
می فرمایند: «میزان در این اسماء این است که سالک به قدم معرفت پس از آنکه برای او فنای (از فعلش) دست داد ، حق تعالی تجلیّاتی را که به قلب او وارد می کند ، تجلّیات به اسماء افعال است ، و پس از فنای صفاتی (و خرق حجاب فعلی) ، تجلیات صفاتی ، پس از فنا (حاصل می شود) . و پس از فنای ذاتی ، تجلیّات به اسم ذات برای او دست می دهد . و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از صحو (بیداری) ، آنچه از مشاهدات افعالیّه خبر دهد ، اسماء افعال است ، و آنچه از مشاهدات صفاتیه ، اسماء صفات و هکذا اسماء ذات ...» (امام خمینی ، 1364 ، صص 21 و 22)

فهرست منابع :

1- قرآن کریم ، ترجمه مهدی الهی قمشه ای

2- بدیعی ، محمد ، «نامه های عرفانی امام خمینی (ره)» چاپ چهارم ، انتشارات تشیّع ، قم 1386.

3- خمینی ، روح الله ، «مصباح الهدایه الی الاخلافه و الولایه » مقدمه : استاد سید جلال الدین آشتیانی ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، چاپ پنجم ، تهران ، 1384.

4- خمینی ، روح الله ، «شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) تهران ، چاپ اول ، پائیز 1371.

5- خمینی ، روح الله ، «تفسیر دعای سحر» ، ترجمه سید احمد فهری ، نهضت زمان سلمان ، تهران ، 1359.

6- خمینی ، روح الله ، «آداب الصلوه (آداب نماز) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، تهران ، چاپ سوم ، 1372.

7- خمینی ، روح الله ، «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» ، مؤسسه پاسدار اسلام ، تهران، رمضان المبارک 1406 قمری .

8- ربانی خلخالی ، علی اصغر ، «تفسیر سوره مبارکه حمد (امام خمینی (ره) ، پیام آزادی ، تهران

منابع تکمیلی:

9- خمینی ، روح الله ، «شرح حدیث جنود عقل و جهل» تهران ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378.

10- خمینی ، روح الله ، «آداب نماز یاره توشه سلوک (گزیده ای از آداب نماز و چهل حدیث)» ، تهران مؤسسه خدمات علمی و آموزشی رزمندگان اسلام ، 1374.

11- خمینی ، روح الله ، «صحیفه نور» ، (22 جلد) ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ، 1370 .

12- خمینی ، روح الله ، «تقریرات فلسفه امام خمینی (ره) ، تهران ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، 1381.